تقدم حقوق جامعه بر حقوق فرد
بسم الله الرحمن الرحیم
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_66
#جلسه_347
چند نکته :
1- به نظر میرسد میان دو مفهوم باید تمایز قائل شد تا برخی ابهاماتی که در حلقه نسبت به قانون کلی « تقدم حقوق جامعه بر حقوق فرد » مطرح شد برطرف گردند.
یکی مفهوم خواست جامعه ( و یا در یک تقریر دیگر از موضوع، خواست اکثریت ) و دیگری مفهوم حق جامعه ( یا حق اکثریت ).
ممکن است گاهی اکثریت یا جامعه چیزی را بخواهند که حق شان نباشد مثلا تضییق حقوق بخشی از جامعه را مطالبه کنند، مثلا مطالبه ی جامعه این باشد که «سالمندان باید در خانه ی سالمندان نگهداری شوند» در چنین صورتی روشن است که این جامعه و این اکثریت حق اتخاذ چنین تصمیمی را ندارد تا در تعارض با حق افراد یا حق اقلیت، این خواست رجحان پیدا کند.
همین طور ممکن است حقی داشته باشند که آن حقِ بخصوص الان مورد مطالبه ی آنها نباشد. مثلا فرض کنید حق سلامت معنوی و یا رشد معنوی دارند. ولی به دلایلی چنین چیزی اکنون مورد خواست جامعه نیست. اگر در اینجا حق اقلیت یا حق یک فرد با این حق جامعه تزاحم کند، هرچند که این حق مورد مطالبه ی جامعه نیست ولی بر حق آن فرد یا اقلیت رجحان پیدا میکند.
2- یکی دیگر از تفکیک هایی که میتوان آن را مطرح کرد و آن را دستمایه ی ایجاد سوالاتی و ویرایشاتی قرار داد این است که آیا در این جا سخن از « حق » جمع و فرد است به این معنا که تمامی مراحل تنجز حق طی شده است و اکنون تبدیل به حق شده است؟ یا اینکه سخن از « مصلحت » جمع و فرد است؟ به این بیان که قانون کلی مورد اشاره ی استاد شهید این باشد که : هرجا مصلحت جمع و فرد تعارض کرد، مصلحت جمع اولی است. و سامحتا تعبیر از حق میشود؟
3- در مورد پیچیدگی فضای بعد از تعارض حق فرد و جامعه باید بتوان قدری تفصیل مفهومی ایجاد کرد تا قدری مساله باز شود و به صرف اینکه تعارض پیچیده است و لذا به حاکم شرع سپرده میشود اکتفا نگردد.
به نظر میرسد چند مساله را که میتوانند موجبات تقیید آن حکم کلی را، و یا بنا بر تقریری موجبات اسقاط حقی را فراهم کنند میتوان چنین برشمرد:
الف. یکی منشا تعارض یا تزاحم است. چه چیزی باعث شده است که این تعارض رخ میدهد. مثلا آیا ممکن است سلسله اشتباهاتی و سلسله تبعیت های از هوای نفس موجب شده باشد که جامعه در موقفی قرار گرفته است که مصلحتش انجام فلان کار باشد؟ اگر چنین باشد، آیا می توان گفت در تعارضی که اکنون بین مصلحت جامعه یا حق جامعه و مصلحت یا حق فرد پدید آمده است، مصلحت جامعه اولویت دارد؟
ب. دیگری میزان اهمیت مصلحت یا حق است. مثلا اگر مصلحت یا حق تفریح جامعه با مصلحت یا حق حیات فرد تعارض کند آیا میتوان گفت حق جامعه اولویت دارد؟ به این صورت که لازم باشد برای احداث یک پارک خوب و بزرگ و ضروری در یک شهر، یکی دو نفر کشته شوند.
پ. دیگری طاقت فرد یا جامعه است. مثلا آیا میتوان افرادی را بنا بر مصلحت جامعه تکلیفی کرد که ایشان طاقت آن را ندارند؟ یعنی اگر جامعه طاقت عدم استیفای یک حق خود را داشته باشد اما فرد طاقت عدم استیفای حق خود را نداشته باشد. آیا باز در اینجا هم میتوان مطرح کرد که حق جامع بر حق فرد مقدم میشود؟
ت. دیگری امکان ایجاد تدریج است. به این بیان که اگر این امکان وجود داشته باشد تا به تدریج حقی را فدای حق دیگر کرد، در کنار این فرض که گذر زمان مستلزم عدم استیفای بخشی از حق طرفین است ( یعنی زمان در حق طرفین سهم دارد ) آیا می توان گفت مطلقا حق جامعه اولویت دارد؟ و نباید تدریج را اعمال نمود؟ و یا اینکه برای آنکه حتی المقدور حق فرد نیز حفظ شود میتوان بخشی از حق جامعه را نیز فدا نمود؟