زندگی کارمندی قاتل عزم و اراده
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_150
#جلسه_370
#زندگی_کارمندی
#زیست_کارمندی
🔰زندگی کارمندی قاتل عزم و اراده
💠 تبیینی از مختصات جامعه شناختی و روانشناختی زندگی کارمند
ما تصوری دقیق و روشن و با وضوح بالا از آثار و مصائب زندگی کارمندی نداشته و نداریم و الّا زود به فکر یک انقلاب اداری می افتادیم! برخی از مختصات جامعه شناختی و روانشناختی زیست کارمندی جهت تصویرسازی از این جرثومه ای که بدان مبتلا و گرفتاریم لیست شده است:
🔸زیستی پیرو مکتب روزمرّگی
کارمند فلسفه مستقلی برای حیات و زیستن خویش ندارد. جهان عقیدتی وی در یک زندگانی روزمرّه رنگ باخته و همه چیز تبدیل به عادت می شود. روزمرّگی همه چیز را در نوردیده، مومنتوم تغییر را در وجود آدمی به صفر رسانده و سرانجام کارمند تبدیل به ربات و ماشینی برای تکرار کارهای روزمرّه مبدل میگردد.
روزمرّگی ابتدائا طراوت و نشاط را از آدمی گرفته و نهایتا هویت و شخصیت وی را متلاشی می سازد. انسان کارمند انسانی بی هویت و بی شخصیت است.
انسان روزمرّه بی هدف است برایش مهم نیست از کجا آمده، در کجا قرار دارد و به کجا رهسپار است.
🔸زیستی در افق حیوانیت
روزمرّگی آدمی را از وادی جنود عقل دور ساخته و به ورطه جنود جهل می اندازد. آأمی به واسطه گرفتار شدن در گرداب روزمرّگی از افق انسانیت دور گشته و گام به گام در منجلاب حیوانیت فرو می رود.
انسان کارمند کار میکند که حقوق بگیرد و حقوق میگیرد که نیازهای اولیه مادی خویش را برطرف سازد و بلکه سعی میکند با ترفندهایی که ممکن است هم اخلاقی و شرعی نباشند مراتب ترقی در نردبان زیست کارمندی را در نوردیده تا با در آمد بیشتر نیازهای اولیه مادی خویش را بهتر بر طرف سازد.
کارمندی انسان را به تفکر و تعقل دعوت نمی کند بلکه دعوت میکند که اگر میخواهی مراتب ترقی در نردبان این زیست را طی کنی فکر نکن! بره ای سر به زیر و رام چوپان گله باش!
🔸کارمندی و مقوله کاستن از توکل
مرحوم آ.حائری شیرازی این مطلب را اینچنین توضیح میدهند:
«شخصیت انسان، در رابطهی بین تلاش او برای تولید ارزش اضافی و حق مصرفی که دارد، تبلور پیدا میکند. حال اگر دولت آمد و این رابطه را برهم زد، باعث میشود که فرد ادامهی حیات خودش را در «تلاش خود» نبیند، بلکه در این ببیند که «دولت» او را بپذیرد و «استخدامش» کند. در صورتی که شخصیت فرد موقعی تبلور پیدا میکند که او «کار» خودش را در «نانش» مشاهده کند و کسی را در آن، «واسطه» نبیند. کسی که «ماهیانه» میگیرد و خودش را به دولت میفروشد و با آن ارتزاق میکند، چشمش به دست دولت است، نه خدا. این فرد چطور میتواند با تمام وجود، چشمش به دست خدا باشد؟ اما وقتی که ثمرهی کار خودش را دید، از خدا میخواهد که به او توفیق کار بیشتر بدهد. میگوید من تلاش میکنم این نخواست، یکی دیگر. اما کسی که میگوید اگر دولت نخواست برای او کار بکنم، بعد چه میشود؟ چنین فردی از نظر اعتقادات تحلیل میرود. پس برای رسیدن به شخصیت مستقل، فرد باید راهی برای «استقلال در روابط تولیدش» پیدا کند.»
🔸دیار کارمندی، دیار بی آرمانی
کارمند فردی بی آرمان است. چون شخصیتش متلاشی شده، چون قدرت تفکر و تعقل از او گرفته شده، چون پیرو مکتب زندگی روزمرّه شده است.
دیار کارمندی مذبح آرمان های والای انسانیست. کارمند دلیلی برای آرمانخواهی ندارد. چرا باید برای آرمانجویی هزینه بدهد؟!
دیار کارمندی آرمانخواهی را حماقت و بلاهت میداند و از این رو دیار کارمندی را میتوان دیار قاعدین دانست. قاعدینی که به ولیّ خدا می گویند: انت و ربّک فقاتلا! انا هاهنا قاعدون!
🔸زیستن در بی زمانی؛ بیهودگی سرمایه عمر
برای کارمند زمان مهم نیست. چون آرمانی ندارد که بخواهد زودتر بدان برسد. کارمند یک ماشین عادتمند روزمرّه است فلذا زمان برایش مهم نیست. تلاش مضاعف برای زودتر انجام شدن کارها بی معنیست. مشقت و تعبی است که هیچ ما بازای معناداری برایش دریافت نمیکند. فلذا هر چه بیشتر ارباب رجوع در کمبود وقت جلز ولز میکند کارمند غرق در بی زمانی همه چیز برایش ساکن و راکد است.
🔸تعطیل فکر
در زیست کارمندی چون همه چیز ساکن و راکد است. بی زمان است فلذا فکر و تعقل هم راکد میگردد. دلیلی برای فکرکردن جهت استفاده بهینه از زمان وجود ندارد. دلیلی برای بهینه ساختن فرآیندها وجود ندارد. همین است که فکر منعطل و راکد میگردد.
البته موارد بیشتری را میتوان ذکر کرد.
.