بازخورد به تعریف برادر کرباسچی از آزاداندیشی
در تعریف برادر کرباسچی از آزاداندیشی اینگونه بیان شده است:
«چرا از آزاداندیشی خوشمان می آید؟ آزاداندیشی را تعریف کنید.
آزاداندیشی، این حس آزادی در درون و اینکه بداند هر چه بیشتر تکاپو کند، بیشتر به مطلب صحیح خواهد رسید. اینکه هر مقدار که فکر کرده، مصاب واقع بوده. اینکه آزاد است و قرار نیست از کسی خط بگیرد. اینکه خودش کاملا حق را می فهمد (اما تمام گستره حق را شامل نمی شود. هر چه تلاش کند، گستره خود را توسعه دهد، گستره بیشتری از حق را شامل می شود. یعنی هر کسی جنبه ای از حق را می فهمد.) ولی این نیک است که شخص غیر حق را نمی تواند ببیند.
اما در صورت بندی از درک هایی که از حق داشته، خطا یا غرض ورزی وارد می شود.»
چند نکته در مورد این تعریف به نظر میرسد:
1- آزاداندیشی به نوعی دانایی معنا شده است. بداند که هرچه تکاپو کند……………… به نظر آزاداندیشی فراتر از دانایی و یک ملکه در وجود انسان است.
2- بیش از آنکه تعریف آزاداندیشی ارائه شود، حالات آزاداندیشی و اطلاعات او به عنوان تعریف بیان شده است.
3. اینکه فرد بداند هرچه بیشتر تکاپو کند بیشتر به مطلب صحیح خواهد رسید، آزاداندیش است؟ اینکه بداند هرمقدار که فکر کرده، مصاب واقع بوده، آزاداندیش است؟ اصلا چرا هر مقدار که فکر کند مصاب است؟ انسان آزاداندیش لزوما حق را کاملا می فهمد؟ امکان خطا و اشتباه و جهل مرکب و… نیست؟ چرا هرکسی جنبه ای از حق را می فهمد؟ نمی شود کسی همه جنبه های حق را بفهمد؟ و…….
.