بازخورد به تعریف برادر خانی از آزاداندیشی
در تعریف برادر خانی از آزاداندیشی اینگونه بیان شده است:
«آزاداندیشی یله و رها اندیشیدن نیست.
اندیشه مقوله فطری و ذاتی است، آزادی نیز اصلا به معنای بدون مرز وچهارچوب نداشتن نیست
آزاداندیشی یعنی با رعایت آداب و با یک ویژگی فطری به دنبال حقیقت بودن.
و هیچ عامل داخلی و خارجی که منجر بفهم اشتباه و اختلالی در روند شناخت باشد را قبول نکنیم و اثر نپذیریم.
آزاداندیشی راه نیست بلکه مقصد است زیرا فهم حقیقت هدف انسان است.»
چند نکته در مورد این تعریف به نظر میرسد:
1.آزاداندیشی به دنبال حقیقت بودن با رعایت آداب معنا شده است. لذا میتوان گفت طبق این تعریف حقیقت هدف آزاداندیشی است و آزاداندیشی راه رسیدن به حقیقت. لکن در خط آخر گفته شده آزاداندیشی راه نیست بلکه هدف و مقصد است. چون حقیقت هدف انسان است!
2.رعایت آداب ( که لابد رعایت آداب اندیشیدن منظور بوده است) داخل در تعریف آزاداندیشی شده است. لذا اگر کسی بتواند بدون غلبه عوامل دیگر و به صورت آزادانه بیاندیشد لکن در اندیشه خود قواعد منطقی را به صورت کامل رعایت نکند به آن آزاداندیشی نمی گوید.
3.فقط عوامل داخلی و خارجی که منجر به فهم اشتباه و اختلال در شناخت انسان می شوند از آزاداندیشی خارج شده اند. لذا اگر عوامل داخلی و خارجی که اندیشه انسان را تحت تاثیر قرار میدهند، او را به شناخت صحیح برسانند، باز هم آزاداندیشی است ولو اینکه فرد کاملا تابع و در عبودیت عوامل دیگر باشد.
.