چرا تعریف آزاداندیشی؟
شاید بتوان گفت یکی از مباحث مهم و کلیدی و تاحدودی حیاتی، تعریف آزاداندیشی است؛ آزاداندیشی چیست؟ و یا به عبارتی تقلیدی چه باشد آنچه خواندنش آزداندیشی؟ به نظر میرسد که ذاتکاوی و ماهیتکاوی آزداندیشی از مباحث بسیار مهم است و نباید از این کار فیلسوفانه به راحتی گذشت؛ اساسا در تفلسف نباید تعجیل کرد.
آزاداندیشی در «گام دوم» انقلاب بسیار مهم است؛ چرا که گام دوم انقلاب در گرو فراگیر شدن آزاداندیشی است؛ گام دوم انقلاب، گام مردم است؛ و من هر کجا که «مردم» و مردم سالاری میشنوم، آزاداندیشی میفهمم.
و فراگیری آزاداندیشی در گرو این است که اولا این پدیده به خوبی شناسایی و مورد کنکاش و «ذاتکاوی» و ماهیتشناسی قرار گیرد و اندیشهی لازم برای آزاداندیشی تولید شود؛ چرا که علارغم مطالبات و تبیینها و اسرارها و تاکیدها و حتی «گلایه»های رهبری نسبت آزاداندیشی، مشکل اصلی در فراگیر نشدن آزاداندیشی «فقر تئوریکی» است که در صحنه نسبت به آزاداندیشی وجود دارد؛ از باب نمونه عرض کنم که معمولا اگر آزاداندیشی را همان آزادی بیان – آن هم با قرائتهای سیاسی رادیکال – نگیرند، آن را مساوی «کرسیهای نظریهپردازی» میگیرند! و پس از اینها است که نوبت به فرهنگسازی و گفتمان کردن آزداندیشی میرسد؛ لذا ابتدا باید تکلیف را در ساحت «فردیِ آزاداندیشی» مشخص کرد و بعد نوبت به ساحت اجتماعی آن میرسد.
خلاصهای گزارشوار از نتیجه تورقهایی در مصاحبهها و نوشتهها و گفتهها خدمتتان تقدیم میشود به امید آنکه این خلأ تئوریک در باب آزاداندیشی احساس شود و ضرورت ذاتکاوی فیلسوفانه «آزاداندیشی» روشن شود؛
برخی آزاداندیشی را مساوی با کرسیهای آزاداندیشی و نظریه پردازی میدانند و برخی دیگر آزاداندیشی را مساوی با نوآوری؛ و تلقی بعضی هم این است که آزاداندیشی از جنس تفکر و اندیشه است و آزاداندیشی را تفکر بدون قید و بند معنا کردند؛ برخی دیگر آن را ابزار و یا روشی برای فهمیدن تعریف کردند؛ بعضی آن را یک مقوله کاملا اجتماعی فهمیدند تا مقولهای از جنس اندیشه؛ بعضی از صاحب نظران آزاداندیشی را همان تفکر صحیح و منطقی انگاشتهاند و تنها شرط در آن را رعایت منطق دانستهاند؛ و برخی دیگر رهایی از قیود و بعضی هم آن را استفاده از راه و روشهایی برای دستیابی به حق و حقیقت که هدف تفکر است پنداشتهاند؛ و بعضی دیگر از صاحب نظران آزاداندیشی را یک ملکه نفسانی و یک صفت اخلاقی در نظر گرفتهاند؛ و برخی گمان بردند که آزاداندیشی روشِ کلانِ درست اندیشیدن است و …
برای جلوگیری از قلمفرسایی دیگر ادامه نمیدهم؛ تو خود بخوان از این مجمل مفصّلها!