تعریف آزاداندیشی فردی!

آزاداندیشی در دو لایه فردی و اجتماعی قابل تصویر است، یعنی یا فرد دارای یک کمال و دارایی است که او را متصف به فردی آزاداندیش می‌کنیم و یا فرهنگی در جامعه رواج دارد که می گوییم این جامعه یک جامعه آزاداندیش است.

 

آزاداندیشی فردی: ملکه و حالتی نفسانی است که با حصول آن فرد در لایه اندیشه (شناخت) نسبت به حق کرنش دارد. بنای اعتقادی خود را بر تسلیم شدن در برابر (پذیرش) حق قرار داده است. (در این تعریف آزاداندیشی یک حقیقت تشکیکی است، کرنش از یک تسلیم اولیه شروع می شود و تا فدا شدن برای حق ادامه پیدا می کند، یعنی به لحاظ اعتقادی حاضر است خود را فدای حق کند / در این تعریف آزاداندیشی یک نحوه وجود حقیقی دارد. چون ملکه و حال یک وجود نفسانی دارد.)

 

اما آزاداندیشی اجتماعی که یک فرهنگ فاخر است، یک نحوه وجود اعتباری دارد. که جداگانه باید تعریف شود.

چند توضیح افزوده:

  1. ملکه یا لااقل حالی نفسانی بودن جزو مقومات است.
  2. حال آزاداندیشی در نقطه بسیار پایینی از حقیقت آزاداندیشی قرار دارد به گونه­ای که فرد دارای حال آزاداندیشی آزاداندیش نمی­گوییم، هر چند که فعل او یک وضعیت بسیار ضعیف آزاداندیشی است.
  3. به شدت باید مراقبت کرد که آزاداندیشی با اندیشه آزاد خلط نشود!

اندیشه آزاد اولا باید اندیشه باشد یعنی قواعد منطقی اندیشه بودن در آن رعایت شود ثانیا باید آزاد باشد یعنی از قید و بندهای درونی و بیرونی رها باشد.

برای آزاداندیشی حتماً به اندیشه آزاد نیاز هست ولی به انسانی که می تواند آزادانه بیندیشد آزاداندیش نمی گوییم! آزاداندیشی نفسانی اوست با حق!

 

#یادداشت_357

عقیل رضانسب 14020223

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها