آزاد اندیشی مساله مدرن است یا توحیدی ؟
- برای پاسخ به این پرسش که آزاد اندیشی مساله مدرن است یا تو حیدی ابتدا باید به این سوال پاسخ دهیم که مساله چیست؟
مساله با بحران و حتی با پرسش متفاوت است. بحران حکایت از یک بهم ریختگی و حیرانی در موضوع دارد اما مساله را باید حدفاصل بین انچه که هستیم و انچه که باید باشیم دانست. مساله زمانی اتفاق میافتد که اتفاقا هیچ حیرانی و ضلالتی در مسیر نباشد و هدف و آینده نزد ما از هرچیزی روشن تر باشد. در وضوح و شفافیت آینده و حال است که مسائل آرام آرام جوانه میزنند و دیده میشوند. مساله حتی با پرسش هم متفاوت است . پرسش آنچیزی که به شما قدرت و زبان توصیف وضعیت موجود و وضعیت آینده را میدهد. اگر ما پرسش مشخصی نداشته باشیم و اساسا بدون پرسش به دل میدان زده باشیم اسیر بی فکری خواهیم شد و انچه را که فکر نیست فکر قلمداد میکنیم.
پرسش علمی جایگاه و نقش و معنای و ضرورت رجوع به دانش مطلق و خاص را نشان میدهد و مساله عامی در این فضای روشن تولید می شود
2 . مساله آزاد اندیشی در جهان غرب در فضای تقابل با کلیسا و در تخطئه اندیشه و علم از جانب دین مطرح شده است. حتی در یک تعبیرتندی شاید بتوان گفت آزاد اندیشی در جهان غرب برای عبور ازسنت مطرح شد. جدی ترین مانع برای شکل گیری تمدن مدرن سنت به خصوص در تقریر کلیسایی از دین مسیحیت بود. این اراده تجدد خواهی و اومانیستی باعث شد تا انسان مدرن هر چه را که با عقل و متد علم و کارآمدی ناسازگار بود از دم تیغ گذراند واولا تیغ را هم به سمت خود گزارهای دین مسیحیت برد
3 . این تاریخ هیچ گاه در جامعه اسلامی مطرح نبوده و اساسا جامعه اسلامی هیچ گاه بحران دگم اندیشی به عنوان یک بحران زیستی سبقه ای نداشته است.
4 . آنچیزی که در اینجا باید بدان پرداخت این است که اولا ما در یک محیط بسته و جدا افتاده از تمدن غرب نیستیم و بسیاری از مصائب آنها مصائب ما شده است. ثانیا باید به این سوال بپردازیم اگر یک موضوعی مثل آزاد اندیشی در پاردایم اسلامی هیچ گاه یک مساله نبوده باید به آن چگونه پاسخ داد.یک پاسخ آنست که ما همان جوابی را که پارادایم غربی به آن داده را مطرح کنیم. ولی پاسخ دیگر آنست که ما باید اصل نیاز شکل گیری این موضوع را فهم و صورت بندی جدیدی از آن در پاردایم خودمان داشته باشیم. البته باید توجه داشت که نیازهای شکل گرفته در بستر یک فرهنگ دارای لایه های عمیقتری است و برای آن که فریب نیازهای کاذب یا برساخته اجتماع را نخوریم باید آن را ریشه شناسی کنیم تا به نیاز فطری انسان برسیم.
5 . حال باید گفت بحران هایی که درغرب سپری شد بشری غربی را دائما به این سمت برد که که هیچ چیز نباید از مانع از آزادی او باشد حتی خدا. او به دنبال رهایی بود و اولا چیزی راکه متوجه شد این بود که تا رهایی در اندیشه نداشته باشد رسیدن به رهایی واقعی، خیالی پوچ و واهی است. آنچیزی که ما میتوانیم از این بستر استفاده کنیم آنست که انسان جدا افتاده و گرفته شده از حقیقت میخواهد و طالب حقیقت باشد. این میتواند صورتبندی جدید ما در مساله آزاد اندیشی یاشد.
6 . با این تقریر آزاد اندیشی اساسا یک مساله توحیدی و زاییده شده در بستر فرهنگ اسلامی است که صورتی باطل در جهان غرب ازآن خود کرده و مصداق تلبس حق بالباطل شده است.