تقدم و تأخر آزادندیشی و عدالت طلبی !؟
همانطور که پیشتر گفته شد، آزاداندیشی به معنای حق طلبی است.
عدالت طلبی نیز، اگر فارغ از نگاه های حزبی و سیاست زده نگریسته شود، به معنای طلب تحقق حق را داشتن، است؛ چرا که عدالت طلب کسی است، که حقی را فهمیده و برای تحقق آن، طلب دارد. درواقع عدالت طلب، درد تحقق حق به صورت همگانی را، دارد.
پس آزاداندیشی و عدالت طلبی قرابت زیادی به همدیگر دارند. اما مسأله این است که این دو مفهوم متقارب، چه ارتباطی با همدیگر دارند؟
آزاداندیشی موجب تحقق عدالت می شود؟
یا عدالت موجب تحقق آزاداندیشی می شود؟
در حالت اول (تقدم آزاداندیشی بر عدالت) جامعه ای که آزاداندیشی در آن تبدیل به یک فرهنگ همگانی شده است، به دنبال عدالت نیز، می رود. چرا که چنین جامعه ای خود را در راه حق طلبی فدا می کند. وقتی می بیند حقی ضایع و حقوقی پایمال می شود، نمی تواند بی تفاوت از کنار آن بگذرد و لذا، بالتبع عدالت طلب نیز، می شود.
در حالت دوم (تقدم عدالت بر آزادندیشی) جامعه ای که عدالت طلب است، به دنبال تحقق حق است و چنین جامعه ای از آزاداندیشی نیز، استقبال می کند.
آنچه به نظر حقیر می رسد، این است که آزاداندیشی بر عدالت طلبی مقدم است؛ چرا که عدالت طلبی نزدیک است به اینکه در دعواهای سیاسی بهانه ای شود دست گروه های مختلف، برای ظلم به دیگران و کنار گذاشتن حق، به اسم حق طلبی! اما آزاداندیشی در وهله اول فضای اندیشه ای بیشتری دارد و در صورتی که فرهنگ آن گسترش پیدا کند، زمینه ای جدی برای عدالت طلبی فراهم می کند.
البته در این یادداشت بیشتر به دنبال تبیین موضوع و تصویر این ارتباط بودیم و بررسی ادله و نتیجه گیری نهایی، نیاز به مداقه بیشتری دارد.