چرا یک متحجر، متحجر می شود؟

🧩او اصول برایش مهم است. سعادت و نجات را در پای بندی می بیند. تمام وجودش می شود پای بندی به این اصول. و همین توجه، موجب افراط می شود.

🧩ارزش داشتن اصل این توجه به ارزش ها و اصول را، نمی توان خدشه کرد. اما اینکه به چیزهای دیگر توجه نمی کند، عیب بزرگی است. او که برایش اصول و ایدئولوژی مهم می شود، دیگر واقعیت و احساس و ادراک هایش نسبت به واقعیات زندگی را نادیده می گیرد. پدیده های نو به نو، را نمی تواند تفسیر نو کند. کم کم زندگی واقعی برایش از زندگی رؤیایی و ایدئولوژیک فاصله می گیرد. کم کم شناخت هایش از دین و قواعد رؤیایی که ساخته، یک زندگی برایش می سازد، و شناخت هایش از واقعیت، اگر آنها را کنار نگذارد، یک زندگی دیگر. اگر واقعیات را کنار بگذارد که می شود #سنتی. گویا اصلا در این جهان معاصر زندگی نمی کند. اما اگر این واقعیات و شناخت او نسبت به آن را کنار نگذارد، به #سکولار ختم می شود. نمی تواند بین ایدئولوژی هایش و واقعیات زندگی، اتصالی برقرار کند. دینش، سکولار (صرفا در حیطه خاصی از زندگی فردی) خواهد شد. یعنی یک زندگی دینی و ارزشی خواهد داشت، و هم یک زندگی واقعی، بر طبق قواعد زندگی واقعی. مجبور است دو زندگی را در دو ریل با هم پیش ببرد.

🧩به نظر نگارنده، نکته مهم این سیاهه این است که: متحجر، اگر بتواند تفسیری جدید از ارزش ها و اصول خود در زندگی واقعی پیدا کند، از تحجر دور می شود. بین اصول و واقعیات اتصال ایجاد می کند. در عین حفظ ارزش هایش، به زندگی واقعی هم می رسد و زندگی اش را طبق آن اصول خود رنگ می زند. سنتی نمی‌ماند.

🧩پس می توان گفت که طبق فرموده امیر بیان:
فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتَادِينَ، وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِينَ، وَ لَكِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَيُمْزَجَانِ، فَهُنَالِكَ يَسْتَوْلِي الشَّيْطَانُ عَلَى أَوْلِيَائِهِ
اگر باطل با حق نمى آميخت بر جويندگان حق پنهان نمى ماند و اگر حق به باطل پوشيده نمى گشت، زبان معاندان از طعن بريده مى شد. ولى همواره پاره اى از حق و پاره اى از باطل درهم مى آميزند. در چنين حالى، شيطان بر دوستان خود مستولى مى شود.
هم متحجر ها بهره ای از حق دارند، آنجا که توجه به اصول خود می کنند. اما در نهایت مسیر باطلی می روند.
و هم سکولارها بهره ای از حق دارند، آنجا که توجه به واقعیات دارند. اینها هم در نهایت، مسیرشان به باطل است.
و آزاداندیش، است که سعی می کند، تماما ذیل حق حرکت کند، هم توجه به اصول دارد، و هم به واقعیات.

🧩به نظرم همه این معانی را رهبر حکیم انقلاب به خوبی در این تعبیر بیان نمود:
«جمهوری اسلامی، متحجّر و در برابر پدیده‌ها و موقعیّت‌های نو به نو، فاقد احساس و ادراک نیست، امّا به اصول خود به‌شدّت پای‌بند و به مرزبندی‌های خود با رقیبان و دشمنان به‌شدّت حسّاس است. با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمی‌کند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند.» (بیانیه گام دوم)

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها