مناظره دو متکلم (2) پاسخهای کلام انقلابی به پاسخهای کلام مرسوم
نقد محوری کلام انقلابی به کلام مرسوم این بود که محصول تو یک محصول توصیفی است، و باید کلام مرسوم را علم معارف در کنار اخلاق و فقه قرار داد، نه علمی که بناست از زیست دینی جامعه پشتیبانی اعتقادی کند.
در یادداشتی با عنوان «پاسخهای کلام مرسوم به ادعاهای کلام انقلابی» تلاش شد که پاسخهای کلام مرسوم برای دور کردن این اتهام از خود تبیین شود، در این یادداشت به پاسخهایی که کلام انقلابی به این پاسخها دارد می پردازیم.
بله توصیف عقاید صحیح یک کار لازم و ضروری است، و به یک معنا پشتیبانی از حیات دینی هم هست؛ ولی آن چیزی که مد نظر ما در کلام است، یک حضور فعال و پرشور و پشتیبانی کننده در صحنه صحنههای مختلف حیات دینی جامعه است، این معنا است که وظیفه ذاتی کلام است و الا آن معنا را که وظیفه دانش معارف (در عداد فقه و اخلاق) است، هم مورد نیاز است و هم من متکلم کلام انقلابی آن را منکر نشدم.
کلام کاربردی هم که فرمودید، بله کلام کاربردی میآید و از حیات دینی جامعه پشتیبانی میکند، ولی اینکه کلام در طول قرون به این کلام کاربردی اعتنا داشته است، ادعایی بیش نیست. متکلمین ما بیشتر درگیر مجادلاتی بودند که بیشتر روح جامعه دینی را میآزرد و هر جا هم جامعه درگیر این مجادلات میشد به جز نزاع و درگیری و تکفیر ثمرهای نداشت.
اینکه شما قبول کردید که مأموریت و هویت کلام همین پشتیبانی اعتقادی ازحیات دینی جامعه است یک اتفاق بزرگ است، و تاریخ کلام خالی از این واقعیت است. کلام مرسوم درست است که خود را به علم دفاع از اعتقادات و دفع شبهات تعریف کرده است، اما بخش عمدهی همّ و وجهه عزم خودش را به اموری پرداخته است که هم مربوط به لایه بنیادین و توصیفی معارف اسلامی بوده است، و هم اموری محصور در نهایت مدارس علمیه بودند و دردی را از زندگی دینی جامعه دوا نمیکرد.
بعلاوه کلام با هویت سلبی که برای خودش تعریف کرد، اساساً وارد مجادلههای فرسایشی شد که در نهایت آن چیزی که سرش بی کلاه میماند زندگی دینی جامعه بود که نیاز به پشتیبانی اعتقادی داشت.
بله متلکم تا جایی درگیر این رویکرد سلبی شد و آنقدر وارد مجادلههای فرسایشی شد که حق و حقیقت هم دیگر برایش معیاریت نداشت و اینکه صرفاً بتواند با تبکیتهای جدلی و ابتنای بر مشهورات خصم را اسکات کند برایش موضوعیت پیدا کرد و همین نقطه ضعف متکلمین را به خادمین دستگاههای حاکمیتی جور کشاند و جاده صاف کن، ساختن اعتقادات مردمی شدند که پذیرای حکومت جائران باشند.
کلام پشتیبانی کننده از زیست دینی جامعه کجا بود خدا خیر دیده؟!
تاریخ کلام پر است از شواهد خلاف این ادعای کذب!
واقع این است که کلام هیچ وقت این مأموریت خود را به درستی انجام نداده است.
پاسخ استاد به این یادداشت:
[در پاسخ به عقیل رضانسب]
✿یادداشت «فلسفه کلام انقلابی» 2️⃣1️⃣
• پاسخهای کلام انقلابی
الف.
سنّت «ان قلت قلت» یک سنّت بسیار بسیار فاخر فکری در حوزه های علمیه بوده است. این در واقع نوعی مباحثه است، ولی از یک جهت سخت تر از مباحثه است و صاحب این پویش را در اندیشۀ خود به عمق و استحکام خوبی می رساند.
این سنّت به معنای مباحثه با خود است. اکنون خیلی کم با خود مباحثه می کنیم؛ یعنی خیلی کم پیرامون مطالب می چرخیم و عیوب دیدگاهی را که برگزیده ایم می یابیم و به آنها پاسخ می دهیم.
در این باب خیلی می شد تأمل کرد و نکاتی بیان کرد، ولی مجالها کم است.
بابت فعال نمودن این سنت تشکر می کنم.
اگر این رویه را عزیزان دیگری نیز استقبال کنند و باعث احیای کامل این سنّت در جمع ما بشوند، کار عزیز و خوبی است.
ب.
طی حاشیه ای که بر یادداشت پیشین برادر رضانسب نوشته شد، پاسخهایی به دفاعیات «کلام مرسوم» داده شد و منتظر پاسخهای خود ایشان به آن مطالب نشدیم. جالب بود که آن نوشته پرنکته بود و در عین آن که سطوری چند در پاسخ به آن نگاشته شد، باز هم جا داشت که مطالب بیشتری طرح شود که عملاً موفق نشدم. انشاءالله به گونه ای آن مباحث را باید متذکر شد.
ج.
“متکلمین ما بیشتر درگیر مجادلاتی بودند که بیشتر روح جامعه دینی را میآزرد و هر جا هم جامعه درگیر این مجادلات میشد به جز نزاع و درگیری و تکفیر ثمرهای نداشت”
به نظر می رسد همان طور که استاد سبحانی مطرح نموده اند :
«مسائل علم کلام مصطلح در حوزه های علمی کل جهان اسلام، مسائل سیاسی قرن اول اسلامی است»
این نکته نشان می دهد که علم کلام شدیداً در خدمت نهاد قدرت یا تحت تأثیر آن بوده است.
یعنی کلام در خدمت یک دسته نیازهای عینی اجتماعی بوده، ولی این نیازها نیازهای نهاد قدرت یا جریانهای سیاسی درگیر با هم بوده است.
در عین حال همین درگیریها در محیطهای علمی ما ماسیده است و مطابق طبع علمی دنبال رگ و ریشه های بنیادین آن رفته اند و کلام را از سودمندی و ثمردهی دور کرده اند.
د.
همین که کلام را علم دفاع از عقاید دینی بخوانیم به خوبی روی هویت این دانش تأثیر می گذارد و موقف راهبردی آن را جابجا می کند.
همین طور هم شده است.
و این باعث غفلت از رسالت تغذیۀ معرفتی متدینان گردیده است.
◈