مسو شدن با توحید الهی، یعنی رشد دائمی انسان.
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسانشناختی
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_10
#جلسه_111
«ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» در حدیث می فرماید: لیعبدون ای لیعرفون.
همسو شدن با توحید الهی، توحیدی که بتواند تمام کثرات را در خود پوشش دهد، توحیدی که لا حد له، یعنی رشد دائمی انسان.
این هم سویی مراتب مختلف دارد و به راحتی به دست نمی آید. احتیاج به تلاش علمی و عملی دارد. بندگی می طلبد. این هم سویی یعنی سلوک.
رسیدن به بی نهایت.
اگر توحید را این گونه فهم کنیم، به راحتی نمی توانیم همه شئون جامعه را از اندیشه و عمل و … یکی کنیم.
اینجاست که در همین فضای توحیدی نحله های فکری و مکاتب مختلف می آیند که همه هم توحیدی هستند.
اینجا فضای تضارب آرا کمک می کند. هم افزایی می کند. رشد می دهد و بالا میبرد. از این مباحثات علم تولید می شود و در خدمت جامعه توحیدی قرار می گیرد.
اما این تضارب آرا قطعا با دیالکتیک تفاوت دارد. در این تضارب آرا سخن از حق است. این تضارب آرا، بین دو موحد بر اساس اخوت است و تلاش برای رشد متقابل. در این تضارب آرا، نفی دیگری وجود ندارد. چون می داند که حق واحد است، و اگر دیگری را نفی کنی، او را از دایره توحید خارج کرده ای. معتقدم عمده مباحثات مرسوم حوزه اصیل از این جنس است.
اما فضای دیالکتیک، فضای تز و آنتی تز است. در این فضا حق و باطلی وجود ندارد. ایده ای افراطی مطرح می شود، یک کسی می آید عَلَم تفریطی مخالفت بر میدارد و از تقابل این دو خلق یک علم متعادل می شود!
لذا صحبت از دیالکتیک در اندیشه اسلامی کاملا غلط است.
بله ما تضارب آرا داریم، ما آزاد اندیشی داریم برای درک و فهم و شناخت بهتر و برای عبادت بهتر. گریزی هم از این رشد نداریم. محتاج آزاداندیشی هستیم. ولی این آزاداندیشی قطعا با دیالکتیک فاصله بسیار زیادی دارد.