مسئله عمری یا تکلیف مداری
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_1_2
#جلسه_120
به نام خدا
🔶️#مسئله_عمری_یا_تکلیف_مداری🔶️
🔹️امروز شاهد تقریری از استاد مبنی بر ضرورت داشتن مساله عمری برای انسان بودیم
نقدی بر این کلام وارد شد که نگاه برآمده از این نظریه و نگاه برآمده از نظریه تکلیف نداری، باهم متفاوتند و اساسا این نگاه مساله عمری، از نتایج تفکر غربی و مدرن است.
🔹️به نظر می رسد ابتدا باید درباره مفهوم مساله و تکلیف مداری بازنگری داشته باشیم. مراد از مساله یعنی دغدغه و هدف انسان و مراد از تکلیف مداری یعنی تابع امتحانات و تکالیف الهی بودن.
با این توصیف روشن است که خود تکلیف و تکلیف مداری که اساسا هدف خلقت این دنیا بوده است، مهمترین مساله انسان بوده و باید باشد.
🔹️اما غیر از این مساله که مهمترین مساله انسان است، انسان مسائل مهم، حیاتی و در طول آن مساله اصلی نیز دارد. این مساله مهم و درجه دو، چیزی نیست جز مهمترین و اصلی ترین مصداق امتحان خداوند از انسان.
🔸️شاید بتوانیم بگوئیم مراد استاد از مساله عمری، همین مساله درجه دو و در طول مساله اصلی است.
🔹️فرق مساله درجه یک و درجه دو این است که همه انسان های آگاه در مساله درجه یک، مانند هم هستند چراکه مساله درجه یک همه آنها موفقیت و رستکاری در امتحانات و تکالیف الهی است.
ولی این انسانها در مساله درجه دو باهم متفاوتند. و این تفاوت بخاطر تفاوت انسانها در استعدادهایشان و شرایط زمانه است.
به همین بیان میتوانیم بگوئیم که حضرت امام مهمترین امتحان خدا از خود در زمینه عملی را، مبارزه با طاغوت و در ادامه تشکیل حکومت اسلامی می دانستند.
و در زمینه ذهنی و اندیشه ای، مهمترین امتحان خدا از خود را، مثلا حل نسبت دین و دنیا می دانستند.
🔸️بطور خلاصه به نظر می رسد، مساله عمری، یعنی تشخیص مهمترین تکلیف الهی که بر دوش انسان قرار داده شده
🔹️درنتیجه باید دقت داشت که تبیین مساله عمری در پارادایمی غیر از پارادایم امتحان و تکلیف مداری، معنایش اندیشه غیرالهی و غربی است.
🔹️در این مدل تفکر، انسان می پندارد در تمام زمینه ها و در تمام مسائل می تواند اثرگذار بوده باشد و در همه جا دخالت کند درحالیکه انسان هیچ وظیفه ای غیر از تکلیف خود در برابر خداوند ندارد و خداست که تعیین میکند من با فلان مقدار استعداد و در فلان شرایط چه وظیفه دارم نه اینکه هر زمینه ای مساله من و وظیفه من باشد.
🔸️نتیجه این می شود که در تفکر الهی، اگر چیزی از دایره تکالیف من خارج باشد، باید از دایره مسائل من هم خارج باشد.
به عنوان مثال اگر ریشه کن کردن مطلق فقر از دایره تکلیف من خارج است، این موضوع، مساله عمری من هم نباید باشد.
اگر جریانات آینده جامعه و تاریخ از دایره تکلیف من خارج است، دغدغه مندی نسبت به آن هم بی معنا است. (هرچند به نظر می رسد بسیاری از این موارد، تا حدی از تکالیف بسیاری از انسانها است).
اگر من انسان تشخیص دادم که تربیت و رشد افراد مومن و انقلابی مهمتر از تربیت و جذب افراد غیر مومن و غیرانقلابی است، دیگر تربیت تربیت افراد غیر مومن نباید از مسائل من نیز باشد.
🔹️بر این اساس نبی اکرم ص نسبت به اتحاد جامعه مسلمین بعد از خود وظیفه ای نداشتند چراکه بنا بود جامعه اسلامی بعد از نبی اکرم ص با اختلاف امت امتحان شوند، اگر این پیش فرض را بپذیریم، طبیعتا دیگر پیامبر ص دغدغه اتحاد مسلمین بعد از خود را نیز نداشتند.