برادري(اخوّت)، پيوند ميان دلهاي باورمند است.
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#امید_فشندی
#یادداشت_23
#جلسه_129
برادري(اخوّت)، پيوند ميان دلهاي باورمند است. اساسا جايگاه باور، دل است (حبّب إليكم الإيمان و زيّنه في قلوبكم، و لمّا يدخل الإيمان في قلوبكم و…).
ظاهرا پيشزمينهي پيوند حقيقي دلها، باورمندي آنهاست؛ وگرنه دلهاي بيباور، زمينهي پيوند و جمعشدن را ندارند: تحسبهم جميعا و قلوبهم شتّي.
اما ولايت، گسترهي پهني از معاني را دربرميگيرد؛ از حقيقي و تكويني تا اعتباري و تشريعي، از پيوندي ميان دو تن، تا پيماني مشترك ميان مردم و زمامدار.
در سطح اجتماعي و سياسي، ولايت و ايمان نسبت «عام و خاص من وجه» دارند؛ چراكه نه هر ايماني به ولايت ميرسد: وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّي يُهاجِرُوا، و نه هر بيايماني بيولايت است: وَ الَّذينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِياء بَعْض
بههرحال؛ اخوت ملازم با ايمان است، اما ولايت اعم از ايمان و اخوت است.
ايمان و باورمندي را نيز ميتوان مرز ميان ولايت حقيقي و ولايت اعتباري دانست؛ نتيجه اين ميشود كه باورمندي درگاه اتصال با واقعيت و متن هستي است.
اما مواسات (هواي هم را داشتن)؛ از لوازم اخوت است، حقوقي است كه دو برادر بر گردن هم دارند.