اقسام اعتبارات قبل الاجتماع
❇️ اقسام اعتبارات قبل الاجتماع
2️⃣ كلام، سخن
🔺 نيازمندى به ساختن سخن و وضع لفظ دلالت كننده از چيزهايى است كه انسان (و غالب جانوران صدادار تا آنجا كه مىدانيم) در اولين مرحله اجتماع پى به آن مىبرند.
➖مرغ به جهت فهمانيدن جوجه برابر چشم او نوك منقار به دانه زده و برداشته و مىخورد و اگر چنانچه جوجه غافل بوده باشد مرغ صدايى كرده و اين كار را انجام مىدهد و جوجه نيز به موجب غريزه بحث از علل حوادث كه غريزه حيوانى است متوجه جهت صدا شده و كار مادر را ديده و خود نيز با تقليد همان كار را انجام مىدهد در اين مرحله دلالت صدا به معنى مقصود، #دلالت_عقلى بوده و بالملازمه است
➖ ولى پس از چند بار تكرار، ذهن مخاطب ميان مقصود و صدا يك نحو ملازمه (نظير تداعى معانى) معتقد شده با شنيدن صدا از دور به سوى مادر به قصد دانه مىشتابد. اختلاف احساسات درونى مانند مهر و كينه و دوستى و دشمنى و انفعال و شفقت و تملق و شهوت جنسى و غير آنها در شكل صدا اختلافاتى غير قابل انكار به وجود مىآورد و به اين وسيله صداها تنوع پيدا كرده دلالت صدا بر مقصود، #عقلى_و_طبيعى است
➖ كمكم حوادث را با صداهاى ملازم وجود آنها حكايت مىنمايد و در نتيجه حروف تهجّى از همديگر تميز پيدا كرده و كلمات مركبه پيدا مىشود چنانكه مىبينيم مقدار زياد و معتنابهى از كلمات در لغتهاى گوناگون حكايت اصواتى است كه در حوادث صدادار، مقارن حادثه پيدا مىشوند دلالت عقلى و طبعى جاى خود را به #دلالت_لفظى مىدهد و انسان با پيدا كردن شعور به اين خاصه، كار تكلّم را يكسره مىنمايد، تا كار به جايى مىرسد كه انسان هنگام سخن گفتن يا سخن شنيدن از الفاظ غفلت كرده و تنها متوجه معنى مىشود
⭐️ آنگاه (1) اختلاف محيطهايى كه افراد انسان به واسطه مهاجرت و انشعابات قومى به وجود آوردهاند از يك طرف (2) و وضع الفاظ تازه به واسطه مواجهه با احتياجات تازه به واسطه تكامل زندگى اجتماعى از طرف ديگر (3) و انتخاب اخف و اسهل از طرف ديگر
موجب اشتقاق لغتهاى متنوّعه از يك لغت اصلى و بروز و ظهور تهجّيهاى گوناگون در محيطهاى مختلف شده و تكلّمات كامله صورت مىپذيرد.
3️⃣ رياست و مرئوسيت و لوازم آنها
🔺 به مقتضاى قريحه و غريزه استخدام، افرادى كه در جامعههاى ابتدائى از همه قوىتر بودهاند و خاصه آنان كه توانايى جسمى و توانايى ارادى بيشترى داشتهاند همان گونه كه موجودات جمادى و نباتى و حيوانى ديگر را مورد استفاده خود قرار مىدادهاند افراد ديگر جامعه را نيز استخدام مىكرده و اراده خود را به آنها تحميل مىنمودهاند
🔺 و در نتيجه اين اعتبار، لوازم طبيعى حقيقت اين نسبت از قبيل فرمانروايى جامعه و انقياد دسته جمعى و انقيادهاى فردى و يك سلسله مقررات و رسوم و آداب كه مقام رئيس را نشان داده و مظاهر احترام و تعظيم او مىباشد- مانند اقسام تعارفات و كرنشها و پرستشهاى بزرگ و كوچك با وجهى كه مناسب كمال فعلى اجتماع مىباشد- جعل و اعتبار شده
4️⃣ اعتبارات در مورد تساوى طرفين
🔺ما يك سلسله اعتبارات با لحاظ تساوى طرفين نيز داريم كه در ميان افراد متساوى الحال (بدون رياست و مرئوسيت) از راه حاجت اجتماع اعتبار شدهاند مانند اقسام مبادلهها و ارتباطها و حقوق متعادله اجتماعى
.