#پیام_قطع_نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_45
#جلسه_191
#پیام_قطع_نامه
• در دوران راهنمایی به سر میبردم و زندگی م تقریبا بی جهت بود. مثل این بچه درس خوان ها فقط درس میخواندیم برای درس. شخصيتا دغدغه ی اجتماعی و فعالیت سیاسی داشتم. حداقل در جمع مدرسه ی خودمان. تازه داشتیم سرک میکشیدیم به اینور آن ور. در شرف این بودم که فضای مسموم مدرسه و هم کلاسی ها رویم تاثیر بگذارد. کار خدا، به صورت اتفاقی با چند تا از بسیجی های محل که دانشجوی دانشگاه امام صادق ع بودند آشنا شدم. هنوز گیج بودم که چند تا صوت حاج سعید قاسمی را برایم فرستادند تا گوش کنم. اولین بار بود که یک سخنرانی جدی میشنیدم. موضوع سخنرانی بازخوانی امام بود. حاج سعید با آن تن صدای سنگین و عصبانیت همیشگی😆، داد میزد و متن صحیفه را میخواند و از سوز دل، اسم مسئولین را میاورد و فحش میداد.😂 متن، پیام پذیرش قطعنامه بود. درست به یاد دارم که چندین بار این صوت را گوش دادم. داشتم با جهانی جدید آشنا میشدم. کلام امام را که میشنیدم جانم آتش میگرفت. در درونم غوغایی بر پا میشد. دوست داشتم بلند شوم و جایی را فتح کنم. یا حداقل جایی را خراب کنم. داشتم منفجر میشدم. انگار کسی درونم را شکافته و زیر و رو کرده و اعماق وجودم را به لایه رویین آن رسانده باشد. هیچ وقت شیرینی این احساس ها از خاطرم نمیرود. هرچند که در آن سن دقیق نمیفهمیدم که امام چه میفرمایند و دقیقا مشکل و دعوا بر سر چیست. ولی بالکل من را بهم ریخت و سرآغاز تحولات جدی در زندگی ام شد.
• نمی دانم این پیام با دل بسیجیان مخلص حضرت روح الله که جان بر کف، پشت سنگر ها جهاد میکردند چه کرد. آنها که خالصانه در میدان نبرد حضور داشتند و آماده بودند هستی خود را فدای اسلام عزیز کنند، وقتی دیدند مولاشان جام زهر مینوشد و مسئولینشان و برادر فلان و برادر فلان پشتشان را خالی کرده اند، چه حالی شدند.
• از همان موقع امام و کلام ایشان جایگاه بسیار ویژه ای در زندگی ام پیدا کردند. تا قبل از آن درست امام را نمی شناختم و فقط به آقا ارادت داشتم.