انقلاب اسلامي و احياي هويت توحيدي
#يادداشت_71
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#معيار_ارزيابي_ادعاي_توحيد
#اميد_فشندي
#جلسه_195
#هویت
#فوکویاما
انقلاب اسلامي و احياي هويت توحيدي
عرصههاي چالش جمهوري اسلامي با غرب و خصوصا آمريكا، در طيف گستردهاي قابل تقرير است؛ از چالش بر سر منافع منطقهاي و جغراسياست گرفته تا رويارويي در زمينهي جامعهپردازي و تمدنسازي. اما شايد بشود ريشهي تمام چالشها را در لايهاي ديگر جستوجو كرد؛ در جايي ژرفتر از برخوردگاه تمدنها، چه تمدنها خود، برونداد و برآيند طيفي از عوامل انسانپي هستند.
اين روزها سخن از كارآمدي نظام و دستآوردهاي جمهوري اسلامي بسيار است. آري! در تقريري راقي از مكتب امام رحمةاللهعليه به اين حقيقت پي ميبريم كه مغزاي اين مكتب نسبت دنيا و آخرت است (مقاممعظمرهبري، 1384/03/14) و جاي شگفتي نيست كه با حساب و كتاب مادي و بر اساس معيارهاي كارآمدي در چارچوب توسعهي غربي نيز جمهوري اسلامي كارنامهي درخشان و جهشواري در اين چهلساله از خود به ثبت رسانده است. اگرچه در اين عرصه نيز درگير جنگ نامتقارني از روايتگري هستيم.
#هويت_توحيدي؛ واقعيتي اصيل ميباشد كه اصليترين دستآورد زندهي نهضت و نظام جمهوري اسلامي است. هويت بهمثابهي نرمافزاري انساني عمل ميكند كه از درون به انسجام و تعيّن شخصي و از بيرون به تشخّص و عينيت اجتماعي فرد، جمع يا جامعه ميانجامد. هويت است كه به انسان توان رؤيت داراييها، و بهرهبرداري و بهكارگيري آنها را ميدهد.
اگرچه هويت داراي گونهها و گانههاي مختلف است، اما بحث ما بر سر اصل هويت است و اينكه #حياتيترين_دستآورد_انقلاب_اسلامي اين بود كه بذر هويت توحيدي را در زمين حاصلخيز ايراني مسلمان و زمانهي بحران هويتها كاشت و آرمان تمدن نوين اسلامي نيز به پشتوانهي اين مهم رقم خواهد خورد.
هرچند كه #نظريهی_برخورد_تمدنها (ساموئل هانتينگتون،1993) بيش از #تئوري_پايان_تاريخ (فوكوياما،1989) مبناي سياستگذاري و راهبردنگاري دولت آمريكا قرار گرفت، اما نظريهپرداز دوم ظاهرا تقريرهاي عميقتري از واقعيت داشته و دارد.
#فرانسيس_فوكوياما كه روزي فروپاشي شوروي را طليعهي جهانيشدن #ليبرالدموكراسي ميدانست و #پايان_تاريخ را در قالب نظام ايالاتمتحده و #واپسین_انسان را در قامت #رؤياي_آمريكايي ميديد، اخیرا از شكست آيندهنگاري خويش ميگويد و چالش پيشروي ليبرالدموكراسي را سياستهاي هويتي ميداند؛ سياستهايي كه خواستگاه آن حقيقتي به نام هويت است و منشأ منزلتخواهي و خشممحوري شده است. (Identity: The Demand for Dignity and the Politics of Resentment)
البته تيزبيني ايشان در تشخيص كلانچالش جهاني مايهي تقدير است، ولي همانگونه كه خود ايشان خاطرنشان ميكند: «اين درك گسترده همواره وجود داشته؛ اما مشكل اين است كه ما اغلب آنچه را كه قبلا ميدانستيم، فراموش ميكنيم». (فوكوياما،2018)
امامخميني رحمةاللهعليه در پيام قبول قطعنامه (29/04/1367) و پيش از پيشبيني فروپاشي شوروي (11/10/1367)، بهوضوج و فراتر از برخورد تمدنها، از احياي هويت توحيدي مسلمانان خبر ميدهد:
من به صراحت اعلام ميكنم كه جمهوري اسلامي ايران با تمام وجود براي #احياي_هويّت_اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايهگذاري ميكند. و دليلي هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوي جاهطلبي و فزونطلبي صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيرد. (صحيفه، ج21،ص91)
و از هضم نظامهاي شرق و غرب و صهيونيزم بينالملل در هاضمهي توحيدي نظام اسلامي سخن ميگويد:
ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجي و بينالملل اسلاميمان بارها اعلام نمودهايم كه درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطهي جهانخواران بوده و هستيم. حال اگر نوكران آمريكا نام اين سياست را توسعهطلبي و تفكر تشكيل امپراتوري بزرگ ميگذارند، از آن باكي نداريم و استقبال ميكنيم. ما درصدد خشكانيدن ريشههاي فاسد صهيونيزم، سرمايهداري و كمونيزم در جهان هستيم. ما تصميم گرفتهايم، به لطف و عنايت خداوند بزرگ، نظامهايي را كه بر اين سه پايه استوار گرديدهاند نابود كنيم؛ و نظام اسلام رسول اللَّه – صلياللَّهعليهوآلهوسلم – را در جهان استكبار ترويج نماييم. (صحيفه،ج21،ص81)
بنابراين؛ تراز چالش نهضت اسلامي كه در كالبد نظام جمهوري اسلامي تجسم يافته، #برخورد_تمدنها نيست تا بخواهد با گفتوگو حل شود (سيدمحمدخاتمي،1380)، بلكه در ژرفترين لايههاي حيات اجتماعي انسان يعني هويت تقرير ميشود و بيشك شكستهاي اساسي كه انقلاب اسلامي به تمدن غرب و ليبرالدمكراسي وارد آورده در اين افق قابل تحليل است.