#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_36
#جلسه_224

پیرو جمله ای که استاد در آخر صحبت هایشان فرمودند: « موتور روشن، ماشین گرم، دنده جا نمی رود!! »

چند سال پیش جناب استاد در اثناء یکی از درس هایشان سوالی را مطرح کردند که خیل توجه مرا جلب کرد، بعد ها روی آن بیشتر فکر کردم، آن زاویه ی بررسی را جدید میدیدم برای همین از همان زاویه سعی کردم مساله را عمق ببخشم و نکات بیشتری استخراج کنم.
ایشان پرسیده بودند : چه چیزِ تاریخ است که مبرر عبرت انگیزی آن است؟ بعد خودشان توضیحی دادند که دقیق یادم نیست، چیزی در این معانی که « یکسان بودن انسانیت و انسان ها ».

از اصل این مساله که بگذریم آن ایده ی شاید جدیدی که بعدها از دل همین مساله برای من حاصل شد پردازش این سوال بود که : زمان و زمانه ی مهم را چگونه می توان تشخیص داد؟ خودم را مثلا در سال 61 هجری تصور میکردم جای یک انسانی که در هندوستان در خانه اش نشسته است و هیچ خبر ندارد که هزاران کیلومتر آن طرف تر چه خبر است. مثلا شب دهم محرم است، گله را به چرا برده، شامش را خورده است آماده ی استراحت است، شاید در فکر مساله ای است که امروز بین او و همسایه اش اتفاق افتاده، یا در فکر یکی از امور فردایش، یا خوشحال است یا ناراحت است یا هر حالت دیگری، بالاخره زمان برای او بدون هیچ وصف خارق العاده ی خاصی در حال سپری شدن است، آسمانش همان آسمان دیشب است، از دیدگاه او فردا صبح هم با دیروز صبح هیچ تفاوت چشمگیری ندارد و هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد، لذا دغدغه ی خاص خارق العاده ای هم ندارد و جز همان کار روزمره ی همیشگی اش چیز جدیدی در میان نیست.
صبح هم که بیدار می شود تصوراتش از زندگی، و حالش در نسبت با گذر زمان هیچ فرقی با دیروز ندارد. روزی است مثل همه ی روزها، دیوار ها همان شکلی اند، انسان ها همان دیروزی هایند، برنامه ها و وقایع متوقع همان منوال دیروز را دارند و … کلا هیچ چیزی حکایت از اینکه امروز روز خاصی است نمی کند..
نه در، نه دیوار، نه انسان ها، نه گذر زمان، نه هیچ چیز دیگری حکایت خاصی از ویژه بودن زمان نمی کنند .

سال ها بعد این خبر به گوش مردم آن جا خواهد رسید که در آن لحظه ای که زمین و زمان، در و دیوار، گذر زمان در آن با هیچ روز دیگری تفاوت نداشت، یکی از مهمترین وقایع کل تاریخ بشریت در حال رقم خوردن بود، اتفاقی که کم و زیاد شدن حتی یک نفر در آن تاثیر گذار و پر اهمیت بوده است.

اما چرا این مرد متوجه این مساله نبوده است؟ اگر متوجه میبود آیا حس و حالش از گذر زمان، انگیزه ها و اقداماتش و … با آن حال غفلتش مساوی می بود؟ هرگز! پس چه چیزی یک زمان ویژه را از یک زمان غیر ویژه متمایز می کند؟ از کجا میشود یک بزنگاه را شناخت و اقدام متناسب با بزنگاه رانه یک لحظه زودتر نه یک لحظه دیر تر انجام داد؟ آیا ما بزنگاه ها را تشخیص می دهیم؟ به راستی ما برای تشخیص دادن بزنگاه ها جز آن که گویی منتظریم در و دیوار به ما اطلاع بدهند چه می کنیم؟ آیا گذر زمان برای ما امروزش با دیروزش فرق می کند؟ میدانیم که بزنگاه مهمی را رد نداده ایم؟ و و و … به نظر میرسد زمان و زمانه ی مهم را، بزنگاه را، با تحلیل می توان شناخت! با شناخت! قرار نیست چیزی از دل تک تک ثانیه ها خودش را به ما نشان بدهد و بگوید من زمان مهمی هستم! بلکه باید در ورای زمان، از نسبت میان حوادث و اتفاقات ولو به ظاهر عادی شده، تحلیلی داشت، شناختی داشت، تا بتوان بزنگاه را تشخیص داد و کار متناسب با آن را انجام داد.

حضرت آقا در اهمیت زمان شناسی قیام توابین را مثال می زنند، که توابین همان کارهایی را کردند که روز عاشورا نکردند، قیام کردند، خطر کردند، جان دادند، و … اما چون دیر این کار را کردند قیامشان آن اثری که باید میداشت را نداشت، و به جایی نرسید! اما اگر در روز عاشورا همین کار ها را میکردند تاریخی را ورق زده بودند.

حال ماییم و دنیای پر و پیچ و خم امروز! جنگ احزاب و ضرورت هشیاری ما! تحلیل ما چیست؟ چه باید کرد؟

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها