پس زمینه تعریف آزاداندیشی
من هستم،
خارج از من هم هست و واقعیت دارد.
من می توانم نسبت عالم خارج علم پیدا کنم و این علم مطابق با واقع است.
بعد از اثبات این گزاره ها است که ما می توانیم درباره ی مفهوم آزاد اندیشی تفکر کنیم و تعریفی ارائه کنیم.
آزادی مقابل در قید و بند بودن است و اندیشه هم به معنای تفکر است که روی مفاهیم ذهنی صورت می پذیرد.
آزاد اندیشی هم طبیعتا به معنای برداشتن قیودی است که جلوی تفکر را می گیرند.
نوع انسان در فرآیند تفکر، داده های ذهنی خود را پردازش می کند تا حقیقت را بیابد. اگر حاصل این تفکر و پردازش مخالف واقعیت باشد می گوییم که تفکر غلط رخ داده است. برای جلوگیری از این تفکر غلط هم منطقی و روشی را برای تفکر سامان داده اند.
حال سؤال اینجا است که اگر ما از منطق تفکر پیروی کنیم، آزاد اندیش می شویم یا آزاد اندیشی نیاز به قیود دیگری هم دارد؟
پاسخ مثبت است، باید گفت یک سری قیود در نفس ما وجود دارد که اصلا اجازه ی تفکر را به ما نمی دهد تا چه رسد به اینکه این تفکر درست باشد یا غلط.
از جمله ی این قیود تعصب است.
عصبیت مانع فهم استدلالی است و هر جا استدلالی در میان نباشد، تقلید صورت می گیرد و تفکر از بین می رود.
تکبر هم از دیگر رذائلی است که مانع تفکر آزاد می شود. فرق تکبر با تعصب این است که انسان متکبر حقیقت را می فهمد و آن را انکار می کند و به تعبیری خودش را برتر از حقیقت می پندارد. اما انسان متعصب تلاشی برای رسیدن به حقیقت نمی کند و صرف تقلید برای او کافی است.
به عبارتی هر چیزی که مانع از به دست آوردن درک درست از واقعیت و حقیقت شود، مانع آزاد اندیشی و تفکر محسوب می شود. به این معنا حتی آلودگی به گناه هم مانع آزاد اندیشی است زیرا قوه ی مدرکه ی انسان را به خطا می اندازد و تفکری که ماده اش فاسد باشد خروجی اش قطعا فهم حقیقت نخواهد بود.