نگاهی به ضرورت فرهنگ
اگرچه از ضرورت فرهنگ نوشتن، ضرورت دارد، اما پیش از آن باید توجه کرد که چرا به این بحث می پردازیم. با اندکی اغماض می توان گفت همه انسان ها اهمیت فرهنگ را می پذیرند. و اگر کسی باشد که منکر این ضرورت باشد، احتمالا تصوری از فرهنگ ندارد. چرا که تصور این پدیده، تصدیق به اهمیت اش را در پی دارد. و تقریبا می توان گفت کالبدیهی است.
در این نوشته تلاش می شود برای توجه بهتر به کارکرد فرهنگ، اندکی به بحث ضرورت فرهنگ بپردازیم.
استاد بزرگوار، حاج آقای فلاح، در توجهی به فرهنگ، این مقوله را از 3 جهت مهم شمرده اند:
اول این که در مکتب امام، فرهنگ اساس و حتی هدف است. از منظر فردی، محور رشد انسان و در نگاه اجتماعی، محور فرهنگ است.
دوم این که فرهنگ حامل احکام دینی است. طریق و راه و روش است.
و جهت سوم تمرکز عمیق دشمن بر روی عنصر فرهنگ است. از ویژگی های این تمرکز، بودجه های سنگین وقتی و مالی و تخصصی و در طی سالیان طولانی است.
به نظر این سه محور اهمیت هر کدام گرای یک نحوه توجه به فرهنگ را می دهد.
جهت اول، به لحاظ بینشی و اعتقادی، احتیاج به رسیدگی دارد. از این منظر اندیشه جایگاه ویژه ای می یابد و رسیدگی به ذهن و فکر مردم و پشتیبانی و پاسخ گویی بسیار مهم می شود. هم چنین نقشه راه و نقطه مطلوب را از این منظر می توان یافت.
جهت اول همچنین تفاوت مکتب اسلام با مکاتب مادی امروز است که هدف و اساس را اقتصاد و حداکثر کردن منافع مادی می دانند.
توجه به فرهنگ به عنوان حامل پیام، و روش و رویکرد، ما حصل وجه دوم است. از این منظر روش های فرهنگی و ابزار مد نظر قرار می گیرد. نقش رسانه و هنر پررنگ می شود.
مفاد گفتمانی شاید جایگاه واسط بین دو جهت گفته شده دارد.
اما وجه سوم، از جهت عملیاتی راهگشاست. این که در صحنه عمل، رقیبی حضور دارد که طرح و نقشه عملیاتی معینی دارد و پرقدرت می تازد، آرایش صحنه را عوض می کند و نوع مواجهه عملی را تغییر می دهد. در چنین شرایطی حتما باید برنامه های فرهنگی با ملاحظه طراحی های جبهه رقیب صورت گیرد.
این ملاحظات اگرچه راهگشاست اما به نظر می رسد ابهام در چیستی فرهنگ و کثرت استعمال های متنوع از آن، یکی از موانع اصلی در حوزه فرهنگ است.
سوال دیگری که جای تامل دارد، نسبت کلام انقلابی با جهات مختلف فرهنگ است. که در فرصت های دیگری باید به این دو سوال پرداخت.