سنت الهی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_98
#جلسه_313
#سنت_الهی
#ثابتات_عالم

🔰آیاتی درباب سنت های الهی:

سُنَّةَ اللَّهِ الَّتي قَد خَلَت مِن قَبلُ ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبديلًا
(فتح /23)

سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً
(احزاب /62)

اسْتِکْبَارًا فِی الاْءَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّیءِ وَلاَیَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الاْءَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً
(فاطر /45)

قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ فِی الاْءَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ
(آل عمران 137)

🔹شهیدمطهری در گزاره 14 ام از گزاره های جهان بینی می فرمایید: اصول انسانیت و اخلاق ثابت است.

شاید تعبیر دیگر از این اصول انسانیت و اخلاق را بتوان در ادبیات اسلامی #فطرت بنامیم گوهری که در میان تمام انسان ها ثابت است و حدمشترک انسان ها است .

اگر انسان را پلی بدانیم برای رسیدن به خدا “من عرف نفسه فقد عرف ربه”
این اصول ثابت را در وجود خداوند و تدبیر عالم می توانیم پیدا کنیم.
این اصول ثابته همان سنت های الهی است که خداوند با مطالعه تاریخ و عبرت گرفتن به ما توسعه می کند این سنت ها را استخراج کنیم و عبرت بگیریم .

یعنی اگر خداوند می فرمایید :
فان حزب الله هم الغالبون
یعنی مطمئن باشیم اگر در حزب الهی باشیم اگر در مسیر ولایت الله باشیم سرنوشت ما پیروزی است .
حتی اگر با 72 نفر در مقابل یک لشکر 30 هزار نفری مبارزه کنی و با جنایتکار ترین افراد مبارزه کنی وبه فجیع ترین شکل کشته شوی تو پیروزی .
و الان دنیا بعد از گذشت 1382 سال به این پیروزی اعتراف می کند .
این یک سنت است که خداوند می فرمایید: ولن تجد لسنه الله تبدیلا
یعنی قرار نیست این حقیقت تغییر کند.

لذا اگر بخواهیم با این گزاره 14 ام یک جمعبندی داشته باشیم:

1️⃣ یک سری اصول و قوانین اخلاقی ثابت داریم که به آن فطرت می گویم ودر لایه #انسان_شناسی است.

2️⃣ یک سری اصول و قوانین ثابت هم در لایه جهان بینی داریم که به آن
سنت های الهی می گویم وهمیشه ثابت است.

3️⃣شاید یک لایه دیگر را هم بتوانیم نام ببریم و آن قوانین طبیعی است که در لایه تکوینی قرار دارد
اینکه آتش همیشه سوزان است
واین را در عالم ماده می توان فهمید.

برنامه ریزی مبتنی بر توکل وایمان به غیب

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#برنامه_ریزی_مبتنی_بر_توکل_ایمان_به_غیب
#محمد_صحرایی
#یادداشت_73
#جلسه_313
سوال اصلی: وقتی پای ایمان به غیب و تاثیر اسباب و مسببات غیبی به میان امد تکلیف برنامه ریزی و مصلحت سنجی های ظاهری چه میشود.؟
این سوال را اگر بخواهیم بصورت عملیاتی تر مطرح کنیم این میشود که نسبت توکل و تلاش بر اساس اسباب و مسببات ظاهری چیست؟

آنچه از آیات و روایات دانسته میشود این است که توکل یک رابطه ی خاص بین بنده و خداوند است که مبتنی بر اعتقاد و اعتماد بنده بر علم،قدرت، محبت و مصلحت سنجی خداوند برای بنده اش، شکل میگیرد و سبب میشود بنده در تعیین اهداف خود و تلاش برای رسیدن به انها به اسبابی بالاتر از اسباب عادی اعتماد کند و وظیفه ی خود را علاوه بر دعای عملی یعنی بذل وسع و تلاش مبتنی بر اسباب ظاهری، دعا و استمداد زبانی و قلبی از خداوند بداند.
به این بیان که بنده حتی در وصول به نتایج معمولی و مبتنی بر اسباب ظاهری هم اراده و مشیت الهی را ساری و جاری میداند و یقین دارد که همه ی اسباب ظاهری و غیر ظاهری در دست قدرت خداوند هستند.(بیده ملکوت کل شیء)
بنده ی متوکل میداند اگر با این اعتقاد و اعتماد قدم در راهی گذاشت و بذل جهد کرد حتما خداوند او را به نتیجه ای که به صلاح انهاست خواهد رساند هرچند این نتیجه مطلوب او نباشد لذا از نتیجه ناراحت و غمگین نخواهد شد.

با این بیان توجه به اسباب ظاهری به عنوان سطحی از جریان اراده ی الهی در عالم مورد توجه است اما همه ی اسباب و مسببات در این ظواهر خلاصه نمیشود.
این اسباب و مسببات ظاهری امتداد سطحی از اراده ی الهی است که در حق ملکوت اشیاء جریان دارد اما سطح بالاتر از آن متوقف بر سطح تقاضا و هدف و دعا و طلب و مصلحت مطالبه ای است که بنده از خدای خود دارد.
نکته مهم و حیاتی این است که ناصیه ی همه ی عالم در دست خداوند است و او هرچه بخواهد و صلاح بداند محقق خواهد شد.

نتایج این ایمان به غیب و توکل به خداوند در برنامه ریزی:
1- هدف منتخب و مرضی الهی مبتنی بر میزان داشته های ظاهری انتخاب نمیشود بلکه بر اساس آنچه باید تحقق یابد انتخاب میشود.
2- جاری شدن اسباب و مسببات غیبی متوقف بر بذل جهد در حوزه ی اسباب ظاهری است. زیرا ورود در حوزه ی اقدام و عمل ظاهری خودش بزرگترین دعا و استمداد عملی محسوب میشود
3- یکی از اسباب فعال شدن اسباب و مسببات عالی و خارج از محاسبات ظاهری، علاوه بر دعای عملی یعنی تلاش مبتنی بر اسباب ظاهری، دعای به زبان و استمداد زبانی است.

غیب ملکوت

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#غیب_ملکوت
#محمد_صحرایی
#جلسه_313
#یادداشت_74

بیان یک مثال در نسبت تعامل با ملکوت و ظاهر عالم در تعاملات

فرض کنیم کسی بخواهد برای برنامه ریزی و سازماندهی ارتباطاتش بخواهد ما را بشناسد
یک راهش این است که شروع به تحقیق در مورد دست و پا و سر و موی ما و نازله ی روح ما در این عالم مادی یعنی بدن ما کند و به این ترتیب به شناختی از ما دست یابد و بر این اساس تعاملاتش را با ما تدوین کند.
یک وقتی در ورای همه این ظواهر و تجلّیات به ملکوت این اسباب یعنی “من” میپردازد و سعی در شناخت منی که در پس این ظواهر هست میکند و برنامه هایش را بر اساس کشفی که از “من “کرده چینش میکند.
خب در همین ارتباط گرفتن با من هم ارتباط او با همین بدن مادی شروع میشود اما این تنها یک واسطه است و هدف و مقصد و نتیجه چیز دیگری خواهد بود مثل کسی که برای دیدار دوستش به محل مکانی او میرود. گفتنی است در این حالت چشم واسطه ی عجیبی ست و به شدت میتواند حکایت از منی کند که در ملکوت پنهان است لذا انسانها در یک گفتگوی رودررو تنها وقتی که چشم در چشم آنها شوید احساس میکنند متوجه آنها هستید نه وقتی که مثلا به دماغ یا دست آنها نگاه میکنید.
گاهی کسی از این مرحله بالاتر میرود یعنی به دنبال حقیقت و ملکوت این”من” میرود یعنی “منِ من” که اگر او را بشناسد خیلی حقیقتی تر توانسته انسان را بشناسد و تعاملات خود را با او سازماندهی کند.
این “منِ من ” را خداوند به خودش منتسب میکند.

تبیین جایگاه توکل و اتکاء به غیب در برنامه ریزی ها

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#ایمان_به_غیب
#محمد_صحرایی
#یادداشت_75
#جلسه_313
#تبیین جایگاه توکل و اتکاء به غیب در برنامه ریزی ها،
بر اساس #تفسیر_وجودی_انسان:

انسان یک وجود ربطی و سراسر فقر است که همه ی دارای اش از هستی، فقر و گدائیِ هستی از صاحب هستی است.
اقتضای این فقر ذاتی استدعا از صاحب قدرت است و تنها در این حال است که او در ریل و بردار و مقتضای وجودی خودش قرار دارد و میتواند از صاحب حق و هستی، هستی بگیرد و از کتم عدم به صحنه ی وجود در آید.
در اینصورت اگر اعتقاد و ایمان به غیب نباشد در واقع مومن به خود خواهد بود و این یعنی مو من شدن و اتکاءبه فقر و نیستی.
و پای معادلات غیبی بمیان آمدن هم یعنی پای خود خدا و خود هستی به میان آمدن که این تنها در حال استدعاء و اضطرار که همان حال روکردن فقیر ذاتی به مفتقر الیه است محقق خواهد شد.
بنابر این تفسیر حتی اگر قبل از تلاش و بذل جهد ظاهری، حال واقعی اضطرار و دعاء و استمداد از خداوند محقق شود خداوند این ظرف را پر خواهد کرد و بعبارتی نتایج شگفتی آور که با اسباب عادی قابل پیش بینی نبود حاصل میشود.
اما گویا ساخت این انسان طوری است که تا زور خودش را نزند حال نیازش در آن حدی که سوی وجودش رو به مفتقرالیه شود تحقق نمی یابد.
با این تبیین یک فرمانده ی جنگی برای برنامه ریزی خود باید به حال لشگر خود بنگرد.
اگر ایمان لشگر مثل ایمان اولیاء الهی است که از خود هیچ دارایی نمی بیند و حالشان حال نیاز و توسل است میتواند به شدت روی دستگاه غیبی و ملکوتی بصورت محکم حساب کند و بر آن اساس طرح و اهداف بلند را هدف بگیرد چرا که در اینصورت مصداق آیه ی شریفه:
قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ #فَإِذَا_دَخَلْتُمُوهُ_فَإِنَّكُمْ_غَالِبُونَ
وَعَلَى اللَّهِ #فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنین.

اما اگر لشگرش در این مرتبه از فناء و حال اضطرار و نیاز به خداوند نباشد به هر اندازه که از این حال اضطرار کم شده و تکیه و امیدش بر قدرت خودش بیشتر بشود فرمانده باید بیشتر به سمت بسنده کردن به محاسبات و معادلات ظاهری برود و پا را فراتر از حیطه ی ایمان لشگرش نگذارد زیرا تکیه بر امداد غیبی در لشگری که اتکاء ش به ابزارش باشد سبب تلف شدن و شکست خواهد شد و ضربه ی بزرگی هم به ایمان انها وارد خواهد آمد.