غیب ملکوت

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#غیب_ملکوت
#محمد_صحرایی
#جلسه_313
#یادداشت_74

بیان یک مثال در نسبت تعامل با ملکوت و ظاهر عالم در تعاملات

فرض کنیم کسی بخواهد برای برنامه ریزی و سازماندهی ارتباطاتش بخواهد ما را بشناسد
یک راهش این است که شروع به تحقیق در مورد دست و پا و سر و موی ما و نازله ی روح ما در این عالم مادی یعنی بدن ما کند و به این ترتیب به شناختی از ما دست یابد و بر این اساس تعاملاتش را با ما تدوین کند.
یک وقتی در ورای همه این ظواهر و تجلّیات به ملکوت این اسباب یعنی “من” میپردازد و سعی در شناخت منی که در پس این ظواهر هست میکند و برنامه هایش را بر اساس کشفی که از “من “کرده چینش میکند.
خب در همین ارتباط گرفتن با من هم ارتباط او با همین بدن مادی شروع میشود اما این تنها یک واسطه است و هدف و مقصد و نتیجه چیز دیگری خواهد بود مثل کسی که برای دیدار دوستش به محل مکانی او میرود. گفتنی است در این حالت چشم واسطه ی عجیبی ست و به شدت میتواند حکایت از منی کند که در ملکوت پنهان است لذا انسانها در یک گفتگوی رودررو تنها وقتی که چشم در چشم آنها شوید احساس میکنند متوجه آنها هستید نه وقتی که مثلا به دماغ یا دست آنها نگاه میکنید.
گاهی کسی از این مرحله بالاتر میرود یعنی به دنبال حقیقت و ملکوت این”من” میرود یعنی “منِ من” که اگر او را بشناسد خیلی حقیقتی تر توانسته انسان را بشناسد و تعاملات خود را با او سازماندهی کند.
این “منِ من ” را خداوند به خودش منتسب میکند.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها