طرح یک سوال پیرامون محوری ترین شاخصه ی مکتب امام

  • رهبری در تبیین مکتب سیاسی حضرت امام بعنوان اولین و پررنگ ترین شاخصه، مساله ی معنویت امام را مطرح میکنند.
    “….مکتب سیاسی امام نمی تواند از شخصیت پُرجاذبه ی امام جدا شود…
    …در مکتب سیاسی امام، معنویت با سیاست در هم تنیده است…
    در مبارزات سیاسی، کانون اصلی در رفتار امام، معنویت او بود. همه ی رفتارها و همه ی مواضع امام حول محور خدا و معنویت دور می زد.
    امام به اراده ی تشریعی پروردگار اعتقاد و به اراده ی تکوینی او اعتماد داشت و می دانست کسی که در راه تحقق شریعت الهی حرکت می کند، قوانین و سنت های آفرینش کمک کار اوست.
    حرکت امام برای سعادت کشور و ملت، بر مبنای هدایت شریعت اسلامی بود؛ لذا «تکلیف الهی» برای امام کلید سعادت به حساب می آمد و او را به هدفهای بزرگِ آرمانی خود می رساند. این که از قول امام معروف است و اینکه همه می دانیم که گفته بودند «ما برای تکلیف عمل می کنیم، نه برای پیروزی»، به معنای بی رغبتی ایشان به پیروزی نبود.
    …..امام نمی ترسید؛ شک نمیکرد؛ مأیوس نمی شد؛ مغرور نمیشد؛ متزلزل و خسته نمیشد. اینها خاصیت عمل به تکلیف و عمل برای خداست…”

یک سوال:

رهبری در سخنی فرموده اند :
“امام تجسم مکتب سیاسی خود بود.”
و در جای دیگری آورده اند که:”مکتب سیاسی امام میدانی را باز می کند که گستره ی آن حتّی از تشکیل نظام اسلامی هم وسیع تر است. مکتب سیاسی یی که امام آن را مطرح و برای آن مجاهدت کرد و آن را تجسم و عینیت بخشید، برای بشریت و برای دنیا حرف تازه دارد و راه تازه پیشنهاد می کند. چیزهایی در این مکتب وجود دارد که بشریت تشنه ی آنهاست؛ لذا کهنه نمی شود”

با این توصیف رهبری از امام و اینکه امام تجسم یافته مکتب شان بودند و توصیف شان از عظمت مکتب امام آیا مکتب سازی در چنین مکتبی و گام نهادن در چنین راه عظیمی تنها با حرف زدن و بدون تجسم آن مکتب در منش و رفتارِ مروّجانش، خوش خیالی نیست؟
اگر راه این است آیا نباید معنویتی از جنس معنویت امام در منش و رفتارهای روزانه ی کسانی که دغدغه ی تبیین مکتب امام دارند جاری باشد؟
در اینصورت تنها وقتی میتوان امید داشت مکتب امام را آنگونه که هست فهمیده ایم که اولین عنصری که از شنیدن مکتب امام به ذهن مان متبادر شود پیش از مردم سالاری یا هر شاخصه ی دیگری، معنویت امام باشد.
و در ساحت عملیات پیش از هر چیزی ذهنمان متوجه اعمال و منش و معنویتمان بشود.

وبنظرم پایمان در این راه بسیار لنگ است…

لنگش هم در ساحت نظر و درک و شناخت آن معنویت غیرسکولار و هم در ساحت عمل به آن….

جریان چنین مکتبی ست که باعث شده از جبهه های 8 ساله، پیش از شنیدن فنون و تکنیک های رزمی و عملیاتی و جنگی، بوی معنویت شنیده شود..

 

كلام انقلابی و تجربه زیسته حضرت روح‌الله

كلام انقلابی و تجربۀ زیستۀ حضرت روح‌الله

افق كلام انقلابی – صرف‌نظر از محتوای آن – كاملا در تراز زیست دینی حضرت امام خمینی قابل تصویر است. گرچه نمی‌توان ادعا كرد كه از آغاز كاملا آگاهانه گام در راه انقلاب نهاده، اما تجربه‌ی معرفتی ایشان در بستر زیستی كه داشته را می‌توان فراوری كرد و محصول را به‌عنوان شهد نابی از كلام انقلابی به بازار اندیشه عرضه كرد.

در سنت علمی حوزه عادت داریم كه تراث را منبع و مرجع اصلی دانش بدانیم و تفریع آن را تولید بنامیم، حال‌آنكه پیشران اصلی تولید علم “سؤال” و “مسئله” است و مسئله نیز از دل یک “زیست” و تجربه‌های زیسته‌ی انسان زاییده می‌شود.

عالمی را كه مثلا سی جلد كتاب در باب فلان موضوع تاریخی نوشته علامه می‌نامیم اما امامی را كه هر فصل از حیاتش صفحاتی از تاریخ معاصر را ورق زده، صرفا در لایه‌ی سیاسی-اجتماعی تقریر می‌كنیم، و همین هست كه اساسا حوزه نمی‌تواند با شخصیت‌هایی مثل امام ارتباط بگیرد.

شخصیتی مانند حضرت روح‌الله كه عصر انقلاب محصول رستاخیز پیامبرگون اوست بی‌شك معدنی از تجربه‌های زیسته در عالی‌ترین سطح اسلامی است كه با استخراج و فراوری می‌توان فراورده‌های اندیشه‌ای بسیاری از آن گرفت.

امید فشندی

23 اسفند 1400

حال من بعد از اردوی تهران

#یادداشت
#اردوی_تهران
#محمد_صحرایی

مثل همیشه تجربه کردیم که محک خوردن و درگیری در میدان چقدر برایمان رشدآفرین است.
این اردو برایم از جهتی انگیزه بخش بود و از جهتی مایه ی ناراحتی و یأس.
انگیزه داد از آن جهت که دست نیاز و کمک خواهی میدان را به کسانی که تکیه بر تراث اندیشه ای و علمی امام زده اند را حس کردم.
و یأس آفرین بود از آن جهت که چقدر ما از این موقف دوریم.
همه ی نقد و نظر های ما به نظریه ی مطروحه در تهران در وادی نظر گذشت و در ورودهای میدانی ایشان هیچ حرف و نقد و نظر مثمری نداشتیم.
به نظرم آمد سیر رشدی که طی میکنیم از دو جهت نقص دارد.
از جهت عدم تمرین و توانایی امتداد دادن مبانی به نظریات…
و از جهت ضعف در امتداد دادن نظریات در میدان…
و اینها را مرهون سیر رشد کتابخانه ای میدانم.
فهمیدم برای مثمرشدن خیییلی باید میان وادی میدان و نظر رفت و آمد کرد و اینکه تابحال چنین رفت و آمدی نداشته ایم و نداریم در خسارت بوده و هستیم.
روند آموزشی ما همان سیستم آموزش رایج حوزوی و دانشگاهی است.

در این اردو برایم مشخص شد فهم واضح و مشخص و دقیقی از آنچه که فتوت بعنوان دارایی خاص بما داده یا باید میداده ندارم و دیگران هم اگررر فهم عمیقی دارند چیزی بروز ندادند.
هم مکتب امام برایم در هاله ای از ابهام است و هم گفتمان و هم گفتمان سازی مکتب امام و هم نحوه ی جریان اندیشه ی امام در دل میدان….
حسّ این روزهایم اینست که زیادی به الفاظ پرطمطراق دلخوش کرده ایم و از کاه کوه ساخته ایم و در دل این الفاظ برای خودمان فضایی ابری درست کرده ایم که امید بارانی از آن نمی رود…
نمیدانم شاید به قول یکی از دوستان ایراد از من است که بحثها را آنطور که باید درک نکرده ام و همه اش سرم مشغول به تحلیل از دریچه ی نگاه وجودی، گرم بوده ..
متاسفانه یا خوشبختانه حال این روزهای من این است و با عرض معذرت همین حال را #یادداشت کردم….