پسااسلامیسم و میلاد دخانچی؛ از فرم تا محتوا
🔰 پسااسلامیسم و میلاد دخانچی؛ از فرم تا محتوا
🔶 #میلاد_دخانچی در #پسااسلامیسم از یك درك دردآلود نسبتا فراگیر ناظر به وضع امروز #جمهوری_اسلامی سخن میگوید:
“نه جامعه آنچنان كه از یك انقلاب انتظار میرفت اسلامی شده، و نه سیستم ادارهی كشور آنچنان كه از یك نظام سیاسی در ارتقای متوازنِ عدالت و آزادی و اخلاق و اقتدار و امنیت انتظار میرود، كارآمد است.”
🔹 اما چرا ؟
میگوید توازن میان #سیاست و #مذهب برهمخورده است و آن خوانشی از مذهب – اسلامیسم – كه با حكمت ویژهی خود بنا داشت سیاست و الگوی قدرتوزی روز – دولت مدرن – را كسب و هضم و از آن عبور كند، دچار نارساییهایی نظری – الهیاتی/متافیزیكی – بوده كه در میدان عمل اسیر استیت مدرن و بلكه سواریدهنده به آن شد.
🔹 چرا ؟
چونكه دعوای مذهب با سیاست را فقط در مقام مشروعیت تصویر میكرد و میپنداشت كه اگر شرع سیاسی شود(یعنی به مشروعیت خاستگاه سیاست بپردازد)، سیاست هم شرعی خواهد شد؛ حال آنكه سیاست با ولایت مشروع شد، اما چون شرع الگویی عملی برای قدرتورزی نداشت یا با الگوهای مدرن (استیتفرم) در تضاد بود (قبیلهفرم)، در عمل صرفا به مذهبمالی سیاستورزان استیتگرا دامن زد.
🔹 حال چه باید كرد؟
پیشنهاد میكند دوباره آن خوانش فاخر از مذهب را فرابخوانیم تا اینبار با تجربهی عملی پشت سر، مرز خود را با سیاست – خصوصا الگوی استیت – بشناسد و فراتر از مشروعیتبخشی به آن، با تكیه بر الگوی قبیلهفرم خود، به تعادل و توازن با آن و سپس تكامل جامعه برسد.
🔶 اما دخانچی فراتر از محتوایی كه در پسااسلامیسم ارائه میدهد، خود #فرمی_از_انقلابیگری است.
🔹 توجهی كه ما را به لزوم «تفكیك میان سیاست و مذهب» و «تصویر تضاد و تكامل میان آن دو» فرامیخواند، نه در نفی اسلام سیاسی و انقلاب اسلامی، بلكه تذكری به تمایز میان #سیرت با #صورت انقلاب یا همان دوگانهی انقلاب اسلامی و نظام اسلامی است؛ شخصیت حقیقی و حقوقی را یكی داشتن همانقدر خطای محاسباتی در پی دارد كه جسم و جان را یكی انگاشتن یا هریك را بهجای دیگری نشاندن.
🔶 از این دو مواجه با میلادهای امروز كه مولودهای انقلاب اسلامی هستند، چه كنیم و كدام را ترجیح و اولویت دهیم؟ فرم را یا محتوا؟ سیرت انقلاب با كدام میماند و صورتش با كدام اصلاح میشود؟!
امید فشندی
1401/02/13