بار ارزشی نظام مفاهیم، همراه با خود مفهوم
بسم الله الرحمن الرحیم
مفاهیم همه پشتوانه دارند. ما وقتی می خواهیم پشتوانه برای یک مفهوم درست کنیم، آن مفهوم شوکت متناسب با آن پشتوانه را پیدا می کند.
ما برای «کرامت» اگر سعی کنیم توجیه انسانی بیاوریم، کرامت سرپا می شود. جان می گیرد. ولی زورش در همین مقدار است. غرب این کار را کرده است. تمام مفاهیم را گرفته، و یک توجیه با خودش آورده. این است که گاهی می بینیم که اخلاق انسانی فراتر از اخلاق دینی جایگاه پیدا می کند. خیلی از امور را می گویند یک رفتار انسانی است و تمجید می کنند. ولی وقتی می گویند فلان کار ناشی از اخلاق دینی است، گویا آن وزن را ندارد. می خواهند بگویند که این که اختلافی است، خوب است ولی ارزش آن کار انسانی را ندارد. در این نگاه ما مغلوب گزارش می شویم. هر چقدر بازی کنیم، باز مغلوبیم. انسانیت را از دینداری بالاتر می دانند. گویا دین، یک قید و وزنه ای برای انسان است، و لازم است رعایت شود برای صرفا اهل دین. اینطور نمی گویند که اصلا دین آمد و انسان را پرواز کردن آموخت.
همین «کرامت» را اگر در نگاه توحیدی نگاه کنیم، رنگ متفاوتی پیدا می کند. جدای از تعریف آن که به کلی تغییر می کند، که حتی جایگاه آن نسبت به دیگر مفاهیم، حتی زور آن برای ایجاد حرکت در انسان، حتی توان آن برای جامعه سازی، و حتی ارتباط وثیق آن با دیگر امور متفاوت می شود. کرامتی که غرب می گوید کرامت است، اما پر از غرور، پر از ناتوحیدی، پر از فردیت. و کرامتی که اسلام می گوید هم کرامت است، اما پر از تواضع، پر از بزرگ کردن اصل بشریت، پر از خدا.
این دو که کرامت است. چرا به دو مسیر متفاوت ختم شد؟
این است که ما همواره نباید صرفا به خود مفهوم نگاه کنیم. بگوییم غرب از کرامت حرف می زند، اسلام از تعبد. کرامت در نگاه اسلام چندان جایگاه ندارد! این مقایسه صحیح نیست. درست است که کرامت در نگاه غرب، به عنوان اوج نگاه مطرح می شود. ولی همین کرامت در نگاه اسلام بسیار بالاتر است. و البته شاید بتوان گفت هنوز تا نقطه اوج در نگاه اسلامی مانده. نگاه اسلام، اوج را توحید می داند. ولی این نقطه اوج، هزاران بار بالاتر از نقطه اوج در نگاه غربی است. ما گاهی اشتباه می کنیم و می گوییم که نقطه اوج اسلام فلان است، نقطه اوج غرب بهمان است. پس اسلام روی بهمان کمتر توجه کرده! ابدا. اگر غرب با مفاهیم یک تپه درست کرده، اسلام در آن مفاهیم و کمالات بسیار بیشتر دمیده و یک کوه بسیار عظیم ساخته. هر کمالی را که غرب تعریف کرده، هزاران بار متعالی تر و بالاتر، اسلام به آن پرداخته. اما چون نقطه قله در نگاه اسلامی نیست، خیال می شود که اسلام چندان به آن نپرداخته.
کرامت انسان به چیست؟ عزیز بودن و بزرگواری انسان به چیست؟
اگر بزرگواری انسان به یکسان بودن انسان ها است که اسلام چه بسیار به آن توجه کرده. خروجی غرب در نهایت منجر شده به نگاه های شدید نژادپرستی، یا سرمایه محورانه، یا نگاه های فردگرا. اسلام اینها را رد کرده. اسلام محور را تقوا و عمل صالح می داند. این است که مؤمنین دیگری را برتر از خود می پندارند و تواضع در عمل می آید.
اگر بزرگواری انسان به انس و الفت و صمیمیت است، که غرب بعد از نگاه های اومانیستی، افراد را فردگرا کرده، و دیگر با بهانه های سطحی می خواهد ارتباط را در آنها حفظ کند. ولی اندیشه ها اکثرا مانع است و چندان ارزشی برای آن قائل نیست. مگر ارتباط های سطح پایین. اما در اسلام، نتیجه ها هم همین را می گوید که انسان ها همدیگر را عزیز می دانند. ارزشمند می دانند. اساسا ایثارگری را عاقلانه می دانند چرا که می گویند آنچه دست من است، امانتی است از سوی خدا. و چه بهتر این نعمت خرج کسی شود که از من برتر است. فلذا به راحتی ایثار اتفاق می افتد. لازم به تبلیغات گسترده و مستمر و … نیست. نظام مفاهیم است که اینطور پشتیبانی می کند و این تفاوت ها را رقم می زند.
تا اینجا در مورد کرامت گفته شد، همین ها را می توان در مورد بسیاری مفاهیم دیگر مطرح کرد. در مورد مفهوم انسان، مفهوم عدالت، مفهوم پیشرفت، مفهوم جامعه و امت، مفهوم ولایت و حکومت، مفهوم امام، مفهوم خدا، مفهوم تعبد و عبادت و عبد و عبودیت، مفهوم اقتصاد، مفهوم فرهنگ، مفهوم سیاست، مفهوم جهاد، مفهوم آزادی.
خیلی اوقات می بینیم که برخی مفاهیم در نگاه اسلامی هست که هیچ مابازایی در نگاه غربی ندارد. و البته برعکس، مفاهیمی در غرب هست که مابازای اسلامی ندارد.
این نظام مفاهیم، خودش کلی کار می تواند بکند.
گاهی می گویم که چه خوب بود اگر هر طلبه، فقط یک مفهوم را می گرفت و روی آن تمرکز می کرد و نگاه اسلامی و انواع زوایایی که می توان به آن مفهوم نگاه کرد را جمع آوری می نمود، و بعد با جمع آوری این تبیین ها از هر مفهوم، نگاه اسلامی خیلی رشد یافته، جلوه می کرد.