فهرستی از راهبردهای محتوایی پیشنهادی

فهرستی از راهبردهای محتوایی ای که بر اساس عصاره معرفتی می توان پیشنهاد داد. این فهرست صرف نظر از اهمیت بالا یا پایین، صرفا به عنوان بررسی انواع و اقسام پیشنهادهای ممکن انجام می گیرد:

  • نمایش جایگاه و وزن راهبردی آزاداندیشی برای نخبگان و تبیین ضرورت آن
  • تاکید آزاداندیشی به عنوان خواست رهبری و تبیین جایگاه برجسته این ویژگی با توجه به اهمیت آن در احیای جبهه انقلاب و همگرایی عمیق و راهبردی بین جبهه
  • تمرکز بر آزاداندیشی به عنوان وعده انقلاب
  • تمرکز بر آزاداندیشی به عنوان شعاری فطری که توسط جریان اومانیزم سرقت شده است.
  • تمرکز بر آزاداندیشی از آن جهت که نقطه دعوای جریان اصلاح طلب است.
  • آزاداندیشی به عنوان گلوگاه تولید علم واقعی
  • نقش آزاداندیشی برای عبور از گردنه پیشرفت واقعی
  • تمرکز بر آزاداندیشی به عنوان تساوی آزاداندیشی با انقلابی گری
  • تاکید بر نهضت آزاداندیشی به عنوان یک اندیشه اجتماعی اسلامی
  • آزاداندیشی مسئله ای اسلامی و توحیدی و نقطه اقتدار ما در مواجهه تمدنی ما با مکتب اومانیسم است
  • آزاداندیشی در مقابل خودباختگی و غرب زدگی، موجب رهایی از سلطه علمی و فرهنگی غرب می شود.
  • تاکید بر نقش آزاداندیشی در رشد اجتماعی و رقم زدن اراده ملی به عنوان جان مایه پیشرفت حقیقی و همه جانبه

این متن ادامه دارد

چرا با آزاداندیشی همراهی نمی‌شود؟

چرا آزاداندیشی در میان حزب اللهی‌ها سخت پذیرفته می‌شود و گام دوم انقلاب را درگرو آن نمی‌دانند؟ و حتی اگر زبانا مخالفتی نداشته‌ باشند و در نظر همراهی کنند در مقام عمل و در قلب خود به راه‌حل بودگی آزاداندیشی برای برداشتن گام دوم انقلاب، باور ندارند.

این پدیده‌ی عجیبی است که با وجود مطالبات، تاکید‌ها و تکرار‌های رهبری در موضوع آزاداندیشی، هنوز در ذهن جامعه‌ی حزب الله آزاداندیشی جایگاه و وزن خود را پیدا نکرده است؛ با وجود آن که به نظر می‌رسد خود حضرت آقا تا حدودی وارد گفتمان‌سازی آزاداندیشی شدند؛ و حتی در خصوص آزاداندیشی، کار به گلایه ایشان کشیده شد؛ اینکه جبهه حزب الله که خود را گوش به فرمان آقا می‌داند، چگونه از این مطالبه و گلایه به راحتی می‌گذرد، واقعا عجیب است!

این خود نشان از این دارد که جبهه انقلاب، ورود‌ها و مطالبات و آزاداندیشی، آزاداندیشی‌های رهبری را کاملا سیاسی و تاکتیکی قرائت کردند و می‌کنند؛ همان روایتی که دوم‌خردادی‌ها دارند و می‌خواهند آن را غالب کنند؛ که ظاهرا توانسته‌اند تا حدودی این گونه عمل کنند که برای یاران انقلاب رهزنی به وجود آمده است و اگر به زبان نگویند که آزادی و آزاداندیشی برای همان دوران درگیری با دوم خرداد بود و بس و الان باید مطالبه‌ی نو و جدید آقا را پی‌گرفت؛ در دل خود این باور را دارند.

فقر تئوریک و خلأ نظری یعنی همین که به لحاظ نظری آنقدر نارسایی در آزاداندیشی وجود دارد که توان تحلیل آن و مطالبه‌ی آن توسط حضرت آقا حتی به قدر یک راهبرد نیز وجود ندارد و کاملا از آن قرائت تاکتیکی می‌شود؛ در میان معتقدان و باورمندان به انقلاب و حضرت آقا این چنین است؛ چه برسد به آن که بخواهیم آن را به لایه اندیشه‌ی اجتماعی و یا حتی اندیشه توحیدی بکشانیم.

یعنی حوزه‌ی علمیه، به عنوان مادر انقلاب، نتوانسته است آزاداندیشی را اولا به عنوان یک ارزش شناسایی کند و آن را به جامعه‌ بشناساند؛ چه برسد که حکم به وجوب آزاداندیشی کند؛ هنوز هم با در میان خود حوزه آزاداندیشی اسلامی و روشنفکری دینی، پارادوکسیکال است؛ اگر این تناقض کمتر در زبان‌ها است، به خاطر نپرداختن به آن است و الّا هنوز اتفاقی نیوفتاده است که توقع تغییر باور‌ها را داشته باشیم.
آری به آزاداندیشی باید باور داشت؛ و مادامی که این خلأاندیشه‌گانی برطرف نشود و پشتیبانی‌های تئوریک نیاید، عملا اندیشه‌ای نیست که به آن باور به وجود بیاید …