فرهنگ عام و فرهنگ خاص
در عبادت بودن یا نبودن یک عمل و یا رفتار یک الگوی مفهومی میتوان تصور کرد؛ یکبار عبادت به معنای عام داریم و یک بار عبادت به معنای خاص. در عبادت به معنای عام هر رفتار و فعلی اگر دارای حسن فاعلی و حسن فعلی باشد، با تغییر نیت میتواند داخل در عبادات شود؛ از خوردن و نوشیدن و خوابیدن و خرید و فروش گرفته تا اعمالی بالاتر چون کمک به همنوع و … این اعمال با وجود آنکه از جانب شارع عبادت شمرده نشده است، با الهی کردن نیت، میتوان و بلکه باید جزو عبادیات به شمار آورد؛ البته بعضی از این مثالها در برخی مواقع به آنها تکیلف شرعی هم میشود، مثل وجوب خوردن غذا برای حفظ جان ولی در این مورد هم برای ساقط شدن این وجوب از گردن مکلف، لازم نیست نیت قرب بکند، هر چند میتواند نیت کند، ولی این قبیل از جمله توسلیات است و نیازی به نیت قرب ندارد. این میشود عبادت به معنای عام.
ولی برخی امور دیگر هستند که توسط شارع به عنوان عبادت شمرده شدند و عبادت بودن آنها به جعل شارع مقدس است و اساسا بدون نیت قرب این موارد محقق نمیشود، مثل نماز و یا روزه که رکن نیت در آن اساسی است و در واقع یک امساکی است که باید همراه با نیت باشد. این قبیل عبادیات، عبادیات خاص هستند که شاید بتوان مناط آن را شرط نیت در آنها دانست.
این الگوی مفهومی که در عبادت عام و خاص تصویر شد را می توان به تعریف فرهنگ تسرّی داد؛ ما یک فرهنگ به معنای عام داریم که حتی بسیاری از امور را میتوان با نگاههای فرهنگی داخل در آن کرد؛ به عنوان نمونه تواضع دخیل در فرهنگ عام میشود و یا نمونهی دیگر غربزدگی است. غرب زدگی یک فرهنگی است که در اکثر عرصهها در دوران ما وجود دارد، در عرصههای اقتصادی، در تعلیم و تربیت، در نظامات و سیستمهای اداری و … و حتی در خود عرصهی فرهنگ هم فرهنگ غرب زدگی وجود دارد. این فرهنگ به معنای عام است.
در کنار آن فرهنگ به معنای خاص هم داریم که اموری است که بالاصالة فرهنگی هستند و نیازی نیست که نگاه خاصی به آن داشت تا آن را فرهنگی دانست؛ به عنوان نمونه کتابخوانی، فیلم و سینما، موسیقی، ادبیات، نقاشی، مجسمهسازی، خطاطی و … را میتوان جزو فرهنگ به معنای خاص برشمرد.