نوشته‌ها

آزاداندیشی در مسیر تحقق عدالت

نسبت آزاداندیشی با عدالتخواهی را از جنبه های مختلف می توان بررسی کرد.

در این مجال بنا دارم به نقش و کارکردی که آزاداندیشی در تحقق عدالت و عدالتخواهی دارد بپردازم.

می خواهم ادعا کنم اساسا بدون آزاداندیشی، عدالت نمی تواند محقق شود.

جوهره آزاداندیشی حق خواهی و حق جویی است. وقتی فرهنگ آزاداندیشی در جامعه ای حاکم شود، یعنی حق خواهی و استقرار حق، مطالبه عمومی آن جامعه است. از این منظر یک فرهنگ عمومی قدرتمند پشتیبان اعطاء کل ذی حق حقه، می شود. آزاداندیشی، یعنی حق جویی و نپذیرفتن باطل.

از طرفی آزاداندیشی، حق جویی در ساحت اندیشه است. آزاداندیشی گریز از تقلید و تعصب است. اگر تقلید از غرب و تعصب نسبت به دستاوردهای امروز مدرنیته، -آن هم از نوع لیبرالش- مغایر عدالت باشد، آزاداندیشی راه برون رفت از آن است. آزاداندیشی با پاسخ های بومی و ارتقاهای نرم افزاری، به تسهیل دستیابی به عدالت می انجامد.

منظورم این است که به طور کلی عدالتخواهی یا جنبه ایجابی دارد و یا جنبه سلبی.

در ساحت عدالتخواهی سلبی، و نفی ظلم و باطل، فرهنگ آزاداندیشی و حق خواهی، پشتیبان جدی عدالتخواهی است. بدون این فرهنگ و بدون حق جویی عمیق در ساحت عقل و اندیشه، مطالبه عدالت، جو زده و بی ریشه است. و اسیر بازی های رسانه ای و سیاسی می شود.

در ساحت عدالتخواهی ایجابی هم آزاداندیشی به تولید بسترها و زمینه های تحقق عدالت کمک می کند. به طور مثال نقش جمهوری اسلامی در تحقق عدالت، بسیار زیاد است. اساسا جمهوری اسلامی یک عدالتخواهی ایجابی است. یا نهادهایی نظیر جهاد سازندگی. این آزاداندیشی است که با تولید اندیشه می تواند برای تحقق عدالت گام های بلندی رقم بزند و زمین بازی ناعادلانه را به بستر عدالت محور تبدیل کند.

 

رابطه آزاداندیشی و عدالت‌خواهی

«عدالت‌خواهی» یکی از گفتمان‌های مورد حمایت رهبر انقلاب است؛ اگر نگوییم منشا این گفتمان ایشان است حداقل روشن است که این گفتمان مورد حمایت ایشان بوده است؛ و ایشان آنقدر در این گفتمان دمیدند که جریان اجتماعی شکل گرفت. و هنگامی که دولت نهم بر روی کار آمدند حضرت آقا فرمودند با شکل‌گیری این گفتمان مطمئن بودم که کار به تشکیل یک دولت عدالت‌خواه خواهد کشید، هرچند زمان آن را نمی‌توانستم تعیین کنم؛ یعنی «گفتمان عدالت‌خواهی» پر برکت می‌دانستند و تا این حد که یک دولت تشکیل بدهد و یک دولت روی کار بیاورد.

از این حیث بررسی رابطه‌ی آزاداندیشی با عدالت‌خواهی اهمیت می‌یابد.

از یک منظر می‌توان اینگونه ارتباط برقرار کرد اگر جوهر‌ی آزاداندیشی «حق‌طلبی» است، هنگامی که آزاداندیشی به یک فرهنگ عمومی جامعه تبدیل شود و با یک جامعه‌ی حق‌طلب مواجهه داشته باشیم، در این جامعه عدالت‌خواهی و پی‌گیری حقوق مردم بسیار سهل‌تر و واقعی‌تر است؛ در این فضا، حقوق مردم راحت‌تر مطالبه می‌شود؛ در غیر این صورت در جامعه‌ای که هنوز فرهنگ آزاداندیشی فراگیر نشده باشد، مطالبه‌گری، با موانع متعددی و اصطکاک‌ بسیاری روبه‌رو است که محقق شدن آن به صورت عمومی بسیار دور است؛ به خصوص با توجه به فرمایشی که حضرت آقا دارند در توصیه به اینکه در عدالت‌خواهی روی مصادیق و مورد‌ها نروید و به دنبال «گفتمان عدالت‌» باشید؛ برای این توصیه ایشان می‌فرمایند که ممکن است خطا بکنیم و از طرف دیگر اینکه در مسئله‌ی عدالت‌، با قانون‌شکنان قانون‌دان مواجه هستیم؛ لذا توصیه به گفتمان عدالت می‌کنند و آن را دارای اقتدار می‌دانند.

 

و حتی شاید بتوان «وجوب» مقدمیّت آزاداندیشی بر عدالت‌خواهی را تقریر کرد.