نوشته‌ها

نفتالی بنت و جنگ سرد با ایران

نفتالی بنت اخیرا در مصاحبه ای گفته است که: ما در جنگ سرد با ایران هستیم. در ۳۰ سال اخیر رژیم ایران دور و اطراف ما مستقر شده تا ما را به خود مشغول کند و از عمل باز دارد.

این جمله نفتالی بنت و روند حرکتی احزاب اسرائیل ما را به این نتیجه می رساند که ورود افزایش فشار بر ایران در منطقه و هم چنین شروع یک درگیری کاملا نرم و هیبریدی ازپایگاه اسرائیل آغاز شده است
با نگاه به جریان شناسی احزاب اسرائیل که در تصویر ذیل این پست مشاهده می شود، در میابیم که شرق از پایگاه اسرائیل در حال تهدید نرم است لذا تمدن غرب به حضور اسرائیل به عنوان تنها نفوذی آنها در بلوک شرق حساب باز کرده و آنجا را پایگاه حملات به تهدیدهای قدرت قرار داده است.
نمایشگاهی که تمام ظواهر این نمایشگاه را یک نماینده اسرائیلی دنبال می کند یا ورود صنعت عکاسی بدن های لخت در اسرائیل و پیمان های صلح با کشورهای عربی همه و همه نشان از این دارد که اسرائیل پایگاه حملات نرم به قدرت شرق شده است.

معمولا در فضای جنگ سرد برای رژیمی که تمام امنیتش را مدیون سپرهای دفاعی جنگ سخت است، هیبریدی معنا می شود
لذا پالس جنگ ستارگان نشان از این دارد که استراتژی درگیری با ایران با ترکیب حرکت آمریکا و انگلیس با ما رقم خواهد خورد
یعنی قطعا جنگ های سخت نیابتی ادامه خواهد داشت و مارا رها نخواهد کرد
و در این ضمن عملیات های روانی برای ایجاد آشوب به دنبال خواهیم داشت مثل قضیه هک سامانه بنزین و هم چنین در این میان درگیری های شناختی با دال مرکزی استخفاف هم منتظرش هستیم(مانند کرونا)

 

 

کدام روایت از درگیری رژیم صهیونسیتی با فلسطین؟

از آنجا که درگیری امت مسلمان با رژیم صهیونیستی(اسرائیل)، تاریخی 70 ساله دارد، روایت های متعددی از این اتفاق در افکار عمومی منتشر است که هر کدام از این روایت ها، نتایج و تبعاتی را در پی دارد به گونه ای که ایلان پاپه معتقد است: «اسرائیلی ها موفق شدند با یاری هم‌پیمانان و متحدان خود داستانی بسیار پیچیده و چندلایه خلق کنند که از فرط پیچیدگی برای هیچ کس قابل فهم نیست و تنها خود اسرائیلی ها قادر به فهمیدن آنند» در صورتی که این موضوع یک داستان ساده است اما «جهان این داستان ساده را هم چون داستانی چندلایه و بسیار پیچیده می داند که فهم آن بسیار دشوار و حل آن بسیار دشوارتر است».

با توضیح فوق می توان به چند روایت از درگیری صهیونیست با فلسطینی ها، در اذهان جهانی اشاره کرد و هم چنین به موضع انقلاب اسلامی ایران در این روایات اشاره داشت:

اولین روایتی که از این موضوع در افکار عمومی منتشر شده است، ظلمی است که رژیم صهیونیستی به واسطه کشتارهای فجیع و کودک‌کشی ها در منطقه فلسطین رقم زده است و از این رو که این امر یکی از وحشیانه ترین ظلم های تاریخ است، افکارعمومی خصوصا قومیت عرب و هم چنین مسلمانان که با فلسطینی های ساکن در آن منطقه اشتراکات قومی یا مذهبی دارند، بیشترین دشمنی و درگیری را با رژیم صهیونیستی پیدا کرده اند.

این روایت از آن جهت ناقص است که به مرور در طول تاریخ جنایات و وحشی گری های رژیم صهیونیستی به دلایل معتعدد کم شده است(قطعا یکی از این دلایل، قوی شدن مردم فلسطین خصوصا بخش غزه و کرانه باختری است) و همین امر موجب میگردد که بعد از گذشت یک بازه زمانی طولانی و تبلیغات و تصویرسازی های متحدین اسرائیل در افکار عمومی، درگیری با اسرائیل به یک درگیری قومی با پیچیدگی های فرهنگی مربوط به آن منطقه، تقلیل یابد. در نتیجه می بینیم آن جوامعی که روایت های خود در افکار عمومی را اینگونه انتخاب کرده بودند، امروزه با چالشی جدی از سمت افکار عمومی مواجهند با عدم مشاهده آن سطح از جنایات، این سوال جدی برایشان شکل خواهد گرفت که چرا باید وارد یک درگیری و اختلاف قومی تاریخی شوند و جامعه خود را در این چالش دو سرسوخت، ذبح کنند؟!

روایت دومی را که میتوان به سطحی از روشنفکران بین المللی که در جامعه جهانی فارغ از نگاه ادیانی به آن پرداخته اند، نسبت داد، قرائتی است که امثال ایلان پاپه اسرائیلیِ ضدصهیونیست معتقد است، این روایت، درگیری رژیم صهیونیستی را یک حکایت ساده مستعمره سازی و چپاول می داند و مرادشان از مستعمره سازی و چپاول، گرفتن ظالمانه یک سرزمینی است که مالکیتش از آن عده ای بوده که غالبا مسلمان و از قوم عرب بوده اند. لذا با توجه به این که یک طرف این درگیری گروهی قرار گرفته اند که از حیث قومیت و مذهب با جمعیت قابل توجهی از جهان همسان‌اند، توانسته اند در تظلم خواهی شان آنها را نیز با خود همراه کنند و از این رو این درگیری در یک طرفش صهیونیست های یهودی قرار گرفته و در طرف دیگرش اعراب و مسلمانان.

از تبعات این نوع روایت از موضوع درگیری رژیم صهیونیستی با فلسطینی ها، این است که اولا قرائتی مادی گرایانه از یک ظلم است و برطرف شدن و جبران آن نیز نهایتا بررسی ادعای این ظلم در یک دادگاه بین المللی است که دو طرف نزاع ادله و اسناد خود را مطرح کنند و حتی می توان رسیدن به طرح های دو دولت در این منطقه نیز ناشی از همین روایت دانست که با این قرائت از مسئله، راهکاری نسبتا خوب و قابل پذیرشی به عنوان راه حل پایانی نزاع و ظلم است، اتفاقا افرادی چون ایلان پاپه، همین راهکار را متمایل است.

تبعات دیگری که می توان برای این روایت از درگیری شمرد، این است که جوامع بین المللی قطعا در دل خودشان روزانه با مشاهده ظلم های متعدد خصوصا آنهایی که برایشان از نزدیک قابل لمس تر است و اطمینان آنها را بیشتر جلب می کند، به این نتیجه می رسند که چرا از بین این همه ظلم که در نقاط متعدد این کره خاکی مشاهده می شود باید فقط به فلسطین به عنوان یکی از نقاط مورد ظلمِ جغرافیایی پرداخت و اتفاقا مسئله آن از آن جهت که قدری با فضای قومیتی و مذهبی ممزوج شده است به سادگی قابل حل نیست. لذا اگر بناست جامعه ای هشیارانه به دنبال ظلم ستیزی باشد بهتر است از آن نقطه ای شروع کند که به جامعه خودش مربوط است وتا ظلم ستیزی را درون جامعه خودش به نتیجه نرسانده نباید ادعای حل بحران های ظالمانه در نقاط دیگر جهان را داشته باشد.

روایت سوم در از این درگیری، روایتی است که میان بعضی از نخبگان مسلمان رایج است که در نظرگاه آنان، اسلام دینی است که بر پایه اندیشه توحیدی بناشده و توانایی بسط تمدنی دارد، لذا وقتی یک پایگاه دینی به دنبال بسط تمدنی است باید بتواند نسبتش را با تمامی مردم جهان، فرهنگ ها، علوم و هویتها و ادیان مختلف دنیا در بازه های مختلف تاریخی روشن کند. شاید بتوان از بزرگترین این اندیشمندان در دوره معاصر امام خمینی را نام برد. ایشان معتقد است : « انقلاب اسلامى بر مبناى اصل توحيد استوار است كه محتواى اين اصل در همه شئون جامعه سايه مى‏ افكند. در اسلام، تنها معبود انسان و بلكه كل جهان، خداست كه همه انسانها بايد براى او يعنى براى رضاى او عمل كنند. هيچ چيز و هيچ كس را نپرستند. در جامعه ‏اى كه شخص ‏پرستي ها و شخصيت‏ پرستي ها، نفع ‏پرست يها و لذت ‏پرستي ها و هر نوع پرستش محكوم مى‏شود و فقط انسانها دعوت مى‏شوند به پرستش خدا، در آن صورت همه روابط بين انسانها، چه اقتصادى و يا غير اقتصادى در داخل چنين جامعه‏اى و در رابطه اين جامعه با خارج تغيير مى‏كند و ضوابط عوض مى‏شود، همه امتيازات لغو مى‏شود. فقط تقوا و پاكى ملاك برترى است. زمامدار با پايين ترين فرد جامعه برابر است. ضوابط و معيارهاى متعالى الهى و انسانى، مبناى پيمانها و يا قطع روابط است.» این گونه قرائت از اسلام اولین و بزرگترین درگیری تاریخی را همیشه از آن خود می داند و تنها طرف درگیری برایش، «مستکبرین عالم» خواهند بود. لذاست که امثال امام و استاد ایشان آیت الله شاه آبادی، قائلند که اسلام دینی است که با فطرت بشری سخن می گوید و لذا توانایی ساخت تمدنی را دارد. فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اَللّهِ اَلَّتِي فَطَرَ اَلنّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اَللّهِ ذلِكَ اَلدِّينُ اَلْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ اَلنّاسِ لا يَعْلَمُونَ ﴿الروم‏، 30﴾ و درگیری با مستکبرین از آن دسته از ظلم ستیزی هایی است که با فطرت بشریت گره خورده و همه آنها با دفاع از مظلوم در این قامت همراهی خواهند کرد و هیچ تظلم خواهی را برتر از شکست مستکبر نخواهند دانست.

در مکتب امام خمینی، درگیری رژیم صهیونیستی با مردم فلسطین صرفا یک ظلم با قرائت اول یا دوم نیست؛ با اینکه در دو قرائت ظلم کمی رقم نخورده است، بلکه یک گلوگاه درگیری مهم با اول مستکبرین عالم در برهه فعلی است. نقطه ای است که سران ظالم تمدن غرب که انسانیت انسان را به اسارت خود در آورده اند با طرح های شومی، به دنبال به استضعاف کشیدن تنها امتی هستند که دایه‌ی مقابله با مستکبرین را دارند.

از این جهت مسئله درگیری با صهیونیست در راس تمام درگیری های عدالت خواهانه عالم قرارگرفته زیرا که نجات بشریت از این نقطه آغاز می گردد. حضرت امام درباره روز قدس می فرمایند: «مسلمانان جهان باید روز قدس را روز همه مسلمین، بلکه مستضعفین بدانند و از آن نقطه حساس در مقابل مستکبرین و جهانخواران بایستند، و تا رهایی مظلومان از زیر ستم قدرتمندان از پای ننشینند. و مستضعفان که اکثریت قاطع جهان را تشکیل می دهند مطمئن باشند که وعده حق تعالی نزدیک است و ستاره نحس مستکبران رو به زوال و افول است.»

در مکتب امام ظلم رژیم صهیونیستی به مردم فلسطین در عالم، صرفا کشتار و جنایات وحشیانه و یا غصب یک منطقه جغرافیایی نیست بلکه بالاتر از آن یک ظلم در قامت تمدنی و گلوگاه اصلی مستکبرین عالم است لذا رهبر انقلاب می فرمایند: «اگر بخواهیم استکبار را درست ترجمه کنیم، امروز با دولت متجاوز و مستکبر و یاغی و گردنکشِ آمریکا تطبیق می کند؛ البته بالاتر از امریکا، دولت صهیونیست در فلسطین اشغالی است.» اگر بخواهیم از این دریچه مسئله درگیری رژیم صهیونیستی با مردم فلسطین را نظاره کنیم قطعا تبعات روایت اول و دوم نخواهد داشت و این موضوع از اساسی ترین موضوعات بشری خواهد بود که اگر نادیده گرفته شود، بشریت در دست مستکبرین عالم به بدترین شکل به نابودی کشیده خواهد شد. رهبر انقلاب می فرمایند: «مهم ترین مساله امروز،مساله فلسطین است که در نیم قرن اخیر همواره مهم ترین مساله جهان اسلام و شاید مهم ترین مساله بشریت بوده است.»

اگر بپذیریم که روایت انقلاب اسلامی از درگیری رژیم صهیونیستی با مردم فلسطین یک روایت تمدنی است که با موجودیت اسلام به عنوان یک مکتب تمدن ساز درگیر شده است دیگر نباید به جنایات وحشیانه این رژیم بالاصاله نگاه کرد و یا غصب یک سرزمین به یک عنوان مستقلِ ظلم در نظر گرفت، زیرا که اگر اسلام در این برهه از زمان بر این نقطه از ظلم دست گذاشته به این منظور است که شاهرگ مستکبرین عالم را در دست گرفته و با آن دست و پنجه نرم می کند، پس مهم تر از پرداختن به جنایات درون سرزمین اشغالی به طور مستقل، بی تفاوتی ابرقدرتمندان مستکبر عالم به این جنایات و یا دفاع و حمایت آنان در شکل گیری این جنایات در چشم جهانیان است.

روز قدس برای امت اسلام، نماد فریاد زدن این سطح از مظلومیت در بین جهانیان عالم است. رهبر انقلاب می فرمایند: «مسائل غزه و مصائبى که بر مردم غزه امروز دارد میگذرد – که این‌‌جور کارها سابقه هم دارد – از دو منظر باید مورد توجه قرار بگیرد: یک منظر این است که این نشان‌‌دهنده‌‌ى واقعیت رژیم صهیونیستى است؛ رژیم صهیونیستى این است؛ این به نظر من آن بخش نه‌‌چندان مهم مسئله است. لکن آنچه به‌‌نظر من از این نگاه مهم‌‌تر است، این است که توجه کنیم که امروز دنیاى استکبار و در رأس آنها آمریکا از این فاجعه‌‌آفرینى، از این جنایت، از این خشونت غیر قابل توصیف حمایت میکنند، دفاع میکنند. به‌‌نظر من، این یک نگاه عمیق‌‌ترى به مسئله است؛ این مهم است، روى این باید تکیه کرد.»

البته شواهد و دلایل متعددی وجود دارد که چرا این درگیری در قامت یک درگیری تمدنی باید روایت گردد و سبقه تاریخی این مسئله و نوع حرکت مستکبرین برای رقم زدن این فاجعه عظیم چه طور می تواند این ادعا را پشتیبانی کند؛ که درجای خود بحث شده و رهبر انقلاب بارها و بارها این مسئله را تبیین و تاکید کرده اند.

البته باید توجه داشت که روایت سوم با اینکه یک روایت اصیل اسلامی از دریچه مکتب انقلاب اسلامی ایران است اما هنوز این نظرگاه در افکار عمومی به استقرار کافی نرسیده است و لذا از این جهت که بعد از شکل گیری انقلاب اسلامی، ایران از علمداران قطعی این مبارزه بوده است، نتوانسته در افکار عمومی دیگر مسلمانان منطقه این روایت را تقویت کند و با گذشت زمان و تغییر روشها، راهبرد و تاکتیک های مبارزاتی این رژیم نجس، بعضی از دولت های مسلمان، دچار خطای محاسباتی شده و شدت مبارزه و حمایتی که می بایست از مردم مظلوم فلسطین می داشته اند، سست گشته است.

در برهه‌ای از تاریخ به سر می بریم که نبرد نرم رژیم صهیونیستی در منطقه بیش از پیش پررنگ شده و به دنبال رقم زدن یک تحریف تاریخی عمیق، از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند و لذاست که باید توجه داشت در این برهه تاریخی حساس که انقلاب اسلامی توانسته عصر جدیدی را رقم زند و مسلمانان جهان را در سطحی از بیداری قرار دهد تا بتوانند در مقابل مستکبرین عالم قد علم کنند، خستگی و عقب نشینی هیچ معنایی ندارد زیرا که پیروزی قطعی نزدیک است و همان طور که رهبر انقلاب فرمودند جوانان این دوره زوال اسرائیل را خواهند دید(ا ادامه مطلب …

تحلیل عملکرد راهبردی رهبری در موضع‌گیری درباره جنگ اوکراین-روسیه

استاد فلاح در یکی از گعده ها، با حضور یکی از مهمانان دعوت شده به گعده، ناظر به موضوع واکسن زدن رهبری مباحثی را بیان کردند؛ این بحث در مثلث شناخت آگاهی، ذیل ضلع فرمان و تحلیل عملکرد راهبردی رهبری قرار می گیرد.
در آن‌جا این موضوع مطرح شد که برای اینکه بتوان عملکرد های راهبردی رهبری را تحلیل کرد نیازمند متغیرهای زیادی هستیم:

ازجمله این متغیرها، دیدن درست صحنه با تمام عوامل اثرگذارش است؛ از دیگر عواملی که در این تحلیل ها موثر است، دانستن طرح راهبردی رهبری است؛ یکی دیگر از نکاتی که باید بر آن مسلط بود، اصولی است که رهبری در مواجه با دشمن و درگیری هایش از آن تخطی نمی کند مانند اینکه اگر در یک موضوع درگیری پیش بیاید ایشان با فروعات و عوامل درجه دو و سه درگیر نشده و مستقیما با ریشه و مرجع، درگیریِ خودش را آغاز کرده و یا جلو می برد.
در موضوع جنگ اوکراین-روسیه نیز باید دقت کرد که مخالفت با یک کنش، محکوم کردن یا رد کردن نیازمند دانستن و آگاهی به همه این امورات است و هم چنین اینکه باید لحاظ کرد، «استراتژی شطرنج باز» مطرح می گردد به این معنا که در مواجه با دشمن باید مانند یک شطرنج باز حرفه ای تا هفت حرکت بعد او را پیش بینی کرد و سپس دست به مهره شد.

رهبر انقلاب در بیانات روز عید مبعث فرمودند:

«بنظر من اوکراین هم قربانی سیاست بحران‌سازی آمریکاست. آمریکا اوکراین را به این نقطه کشاند. آمریکا با ورود در مسائل داخلی آن کشور، راه انداختن اجتماعات علیه دولت‌ها، حرکت مخملی به وجود آوردن، کودتای رنگی درست کردن، حضور سناتورهای آمریکایی در داخل اجتماعات معارضه، این دولت را برداشتن آن دولت را گذاشتن طبعاً به همین جاها منتهی می‌شود.

ما البته با جنگ و تخریب در هر جای دنیا مخالفیم. این حرف ثابت ماست. ما با کشته شدن مردم، با تخریب زیربناهای ملتها تایید نمی‌کنیم در هر جای دنیا که اتفاق بیفتد. ما مثل غربیها نیستیم که چنانچه بمب را سر کاروان عروسی در افغانستان بیندازند و عروسی را به عزا تبدیل کنند این را مبارزه با تروریسم بدانیم و جنایت نیست. اینها منطق‌شان این شکلی است. در افغانستان در عراق آمریکا در شرق سوریه چه می‌کند. چرا نفت سوریه و پول ثروت ملی افغانستان را می‌دزدند و غصب می‌کنند؟!

ما در اوکراین طرفدار توقف جنگ هستیم و می‌خواهیم جنگ در آنجا تمام شود منتها علاج هر بحرانی صرفا در صورتی ممکن است که ریشه بحران شناخته شود. ریشه بحران در اوکراین سیاست‌‎های آمریکا و غربیهاست. اینها ریشه بحران است. اینها را باید شناخت و بر اساس اینها قضاوت و داوری کرد و اگر اهل اقدام بودیم، اقدام کرد.»

در کنار این موضع گیری در نظر گرفتن چند موضوع حائز اهمیت است:

1- آمریکا و دولت های غربی با سیاست هایی که از طریق سازمان پیمان ناتو دنبال می کنند، اینگونه شرایطی را برای اوکراین و کشورهای تجزیه شده بعد از فروپاشی شوروی رقم زده اند. عملا بعد از فروپاشی شوری، ادامه حیات پیمان ناتو بی معنا بود تا اینکه آمریکا برای تداوم حضور در منطقه با مطرح کردن اهداف مبارزه با تروریسم، سلاح های کشتار جمعی و تامین امنیت انرژی در ادامه حیات ناتو، مسیر خود را برای پیشروی در اروپای شرقی شروع کرد و ناتو امروزه خود را به مرز اوکراین رسانده است.

2- یک جمعیت 200 هزار نفری از مردم اوکراین را افرادی تشکیل داده اند که واجد شرایط مهاجرت به سرزمین اشغالی بر اساس قانون بازگشت یهودیان و بستگان آن‌ها از سوی رژیم صهیونیستی هستند و با توجه به ناامنی اوکراین در شرایط پیش آمده موجب شده که اسرائیل برای تقویت پروژه «بهشت سرزمین موعود» به آنها پیشنهاد مهاجرت به این سرزمین را دهد که البته به نظر می آید از سمت یهودیان اوکراین رد شده است.(این نشان از این مطلب دارد که یهودیان ساکن در اوکراین به خوبی شرایط بی ثبات اسرائیل را درک کرده اند و عملا این پروژه بهشت سرزمین موعود رو به افول است.)

3- تئوری شکل گیری نظم نوین جهانی، یک تئوری کاملا صهوینستی است که امروزه به اقرار یکی از نمایندگان دپارتمان اوکراین، جنگ اوکراین و روسیه یکی از اضلاع این پازل را کامل می کند.(وی گفته بود: الان زمان بسیار مهمی است چرا که ما می‌دانیم نه فقط برای اوکراین بلکه برای نظم نوین جهانی می‌جنگیم)

4- زلنسکی یک یهودی صهیونیست است که در مدت سر کار بودنش موجب شده پای تجار صهیونیست زیادی به منطقه باز شود و در راستای پروژه عادی سازی روابط با اسرائیل، و تثبیت قدرت آن ها در منطقه تلاش کنند.

5- روسیه و اوکراین و درگیری بین آنها تحت طراحی شبکه هایی بیرون از آنها است و آنچه موجب می شود که یک طرف از این نزاع بیشتر مورد صدمه قرار بگیرد آن طرفی است که بیشترین وابستگی برای خودش تحت سلطه طراحان صهیونیستی تعریف کرده است.

با توجه به نکات فوق روشن میشود که از نگاه رهبری، اصل دشمنی و محکوم کردن، از آن آمریکا و دولت های اروپایی عضو ناتو هستند که با یک طراحی صهوینیستی از این درگیری بیشترین منفعت را کاسب خواهند بود، لذا اصل جنگ بین این دو کشور مردود است و قطعا ایران خواهان پایان درگیری بر خلاف نظر طراحان خواهد بود. اما از طرفی نیز ریشه بحران را نیز که خود را به اوکراین رسانده نباید مورد غفلت قرار داد.

آیا مبارزه با مشرکین یک راهبرد است؟

شهید مطهری در مشخصات اسلام بیان می‌کنند که از نظر اسلام امکان همزیستی با پیروان ادیان توحیدی وجود دارد. مسلمانان می‌توانند در کشور خود با اهل کتاب تحت شرایطی زندگی کنند. و در ادامه می‌فرمایند ولی در کشور اسلامی نمی‌توان با مشرک همزیستی داشت؛ اما می‌توان با مشرکین قرار‌داد‌ و پیمان‌های صلح بست؛ البته آن هم براساس مصالح است.

سوالی که اینجا می‌توان مطرح کرد این است که آیا حکم به مبارزه با مشرکین و عدم همزیستی با آن‌ها در کشور اسلامی، یک حکم راهبردی است یا نه؟ اگر قرار است با این مبارزه اسلام را گسترش دهیم، و در پی فتح قلمرو‌های مشرکین هستیم، در زمانه‌ای که مبارزه و حکم به گردن زدن مشرک بیشتر جنبه‌ی بازدارندگی و دفع از اسلام دارد، باز هم باید همین حکم را اجرا کنیم و حکم شرع باز هم همین است؟

آیا می‌توان گفت در زمانه‌ی ما اتفاقا برعکس اگر از باب یک همزیستی با مشرکین برآمدیم، در گسترش اسلام تاثیر بیشتری داریم؟ البته آنچه گفته می‌شود قطعا زندگی است که تحت شرایطی باشد که نتیجه عکس ندهد و از جمعیت مسلمانان کاسته نشود و یا اینکه با رشد مشرکین مواجه نشویم.

از این باب که از نزدیک یک زندگی و زیست اسلامی را ببینند و البته همانگونه که اهل کتاب را می‌گوییم ذمه بدهند و شرایط خاص داشته باشند، همزیستی با آن مشرک را هم تحت شرایطی خاص بپذیریم. آیا اینگونه همزیستی با مشرک نسبت به مبارزه با مشرک، بیشتر اسلام را گسترش نمی‌دهد؟

البته فرض این سوال در جایی است مناط حکم مبارزه با مشرکین را گسترش اسلام بدانیم و اجازه‌ی مناط‌گیری داشته باشیم.

امر به معروف یعنی مبارزه

در اذهان ما معمولا امر به معروف و نهی از منکر با منکرات اخلاقی گره خورده است و با شنیدن این لفظ به یاد اوضاع بد حجاب می‌افتید و تاسف می‌خوریم از این که امر به معروف و نهی از منکر نمی‌شود. امر به معروف و نهی از منکر در اذهان ما در همین سطح است. امّا در اسلام امر به معروف، ضامن اقامه‌ی شریعت است و با آن اقامه‌ی فرائض می‌شود.

امر به معروف یک مبارزه‌ی دائمی با فساد است یک اصلاحگری دائمی و پویا و کنشگر است. نباید از کنار وجوب امر به معروف و نهی از منکر به راحتی گذشت؛ کمتر کسی امر به معروف را در تصور خود به صورت یک فرضه تلقی می‌کند، فریضه‌‌ای که باید به آن عمل کند و شرایط عمل به آن را تدارک ببیند و چه‌بسا فرصت و زمان آن بگذرد و یک واجب عمل نشده در پرونده اعمال آدمی ثبت شود. این تلقی از امر به معروف در میان جامعه مذهبی هم کمتر دیده می‌شود.

تصور صحیح از امر به معروف که همان مبارزه دائمی با فساد و اصلاحگری باشد، وقتی حکم وجوب بر آن شود، آنگاه مشخص می‌شود که اسلام برای اداره‌ی جامعه‌ی خود چه ساختار و طرح ویژه‌ای دارد. جامعه‌ای را فرض کنید که تک‌تک افراد آن جامعه به فکر اصلاح جامعه خویش هستند و مدام در فکر مبارزه با فساد هستند؛ در چنین جامعه‌ای بی‌عدالتی، ظلم، جور، فساد، حق‌کشی اگر نگوییم ریشه کن خواهد شد، حداقل نادر می‌شود.

اسلام با اصل امر به معروف و نهی از منکر از واجبات است، تمام مردم را به صحنه‌ی مبارزه می‌کشاند؛ یک مبارزه‌ی دائمی که اجازه نمی‌دهد فساد پیدا شود.