ضعف جدی در عرصه فرهنگ
یکی از مشکلات اساسی که ما در عرصه فرهنگ داریم، اینست که به دلیل ضعف شدیدی که در عرصه فرهنگ داریم، به شدت سیاست و امنیت در فرهنگ ما تأثیرگذار است؛ در جدی گرفتن مسائل فرهنگی، در حل مسائل فرهنگی، در نگاه ما به وضعیت فرهنگی و … .
به عنوان مثال :
مسأله فرهنگی، تا به معضل امنیتی تبدیل نشود ، به خوبی دیده نشده و جدی گرفته نمی شود.
انحراف فرهنگی، تا به سیاست یا امنیت آسیب نزند، به آن بها داده نمی شود.
مشکل فرهنگی که در عرصه سیاست یا امنیت لطمه ای زده، وقتی از جهت سیاسی یا امنیتی جمع می شود، دیگر از جهت فرهنگی حل نمی شود.
و موارد بسیار دیگری که می شود چنین مثال هایی زد.
نتیجه این سیاست زندگی عرصه فرهنگ، این می شود که اولا حتی در شرایطی که معضلی فرهنگی بحران می آفریند نیز، به جای آنکه به حل مسائل فرهنگی پیش آمده بیاندیشیم ، منتظر جمع شدن قضیه از جهت امنیتی می مانیم. (البته که در میانه آشوب ، جای حل کردن مسائل فرهنگی نیست، ولی بعد از بحبوحه ها هم، هیچ کاری برای حل موضوع نمی کنیم.)
دوما (که از مورد اول بدتر و فجیع تر است)، این است که روایت صحیحی از معضلات فرهنگی که زمینه این مشکلات را به وجود آورده، نداریم. مسائل پیچیده را، سطحی و یک خطی روایت می کنیم؛ کاملا امنیتی و سیاسی؛ عده ای که لیدر هستند و مستقیم از آمریکا خط گرفته اند، عده ای هم، که فریب خورده اند و تحت تأثیر هیجانات و القائات منفی به خیابان ها آمده اند و کارهای ضد هنجاری هم، مرتکب می شوند، عده ای هم، که ضالین و گمراهان هستند و در نتیجه تقریبا می توان نتیجه گرفت که مشکلی فرهنگی که نیاز باشد آن را حل کنیم، نیست .
در مقابل چنین نگاهی ، نگاه صرفا فرهنگی وجود دارد، که معتقد است حکومت نباید ورود سیاسی و قانونی در مسائل فرهنگی داشته باشد و می خواهند همه چیز را با کار فرهنگی ما کنند. این نگاه هم، انگار همچنان در دوران پیش از انقلاب به سر می برند و اصلا فهم صحیحی از منطق صحیح کار فرهنگی در دوران حاکمیت اسلام، ندارند.