نوشته‌ها

آزاداندیشی نان شب متکلّم

حضرت آقا در اولین نشست الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت، چهار عرصه برای پیشرفت برمی‌شمارند؛ یکی از این عرصه‌ها فکر است و ایشان فکر را مهم‌تر از علم می‌دانند. و بیان می‌کنند که باید یک جامعه‌ی متفکر پدید بیاوریم.

برای داشتن یک جامعه متفکر و فرهیخته با یک فهم فاخر، نیاز است در میان مردم گفتگوی دینی رواج پیدا کند، چنانچه که در صدر اسلام گفتگوی دینی رایج بود این گفتگوی دینی کلام خوانده می‌شد.

با توجه به تعریفی که از کلام می‌شود که کلام با ذهن مردم کار دارد و متکلّم دائما در حال رصد ذهن مردم و جامعه است و از آن توصیف عمیقی دارد و برای جامعه طعام معرفتی تولید می‌کند، طعامی که پشتیبان حیات جامعه و مردم است؛ متکلم اولا برای رصد ذهن‌ها به شدت نیازمند رقم‌ خوردن گفتگوی دینی است تا آنچه در ضمیر مردم است برایش قابل دسترسی باشد و راحت‌تر به آن برسد. متکلم برای آنکه عطش‌ها را بفهمد و همچنین ایده‌های اولیه را از مردم بگیرد، نیازمند پیوند خوردن به این گفتگوی دینی است که باید بین مردم رایج شود.

و دوما کلام علم ذهن‌پروری است و متکلم وظیفه‌ی ذهن‌پروری جامعه را دارد و این ذهن‌پروری از طریقه‌ی گفتگو است، متکلم ناچار است که به گفتگو دامن بزند و اگر می‌خواهد این گفتگو واقعی باشد و نه تصنعی، باید در بستری آزاداندیش به گفتگو رو بیاورد والّا اگر آزاداندیشی نباشد، به هیچ وجه نمی‌توان به گفتگوی واقعی رسید.

آزاداندیشی یعنی از بند اسارت قیودی که در مقام اندیشه مانع هستند، رهایی یابیم؛ قیودی مانند تقلید، ترس، تعلقات، عادات و … هدف آزاداندیشی حقیقت است لذا گفتگو به ویژه‌ی گفتگوی آزاداندیشانه جایگاه‌ویژه‌ای پیدا می‌کند و آزاداندیشی جامعه برای متکلم از نان شب هم واجب‌تر می‌شود.

نخبه بسندگی؛ مکتب امامی ست؟

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصات_اسلام
#یادداشت_159
#جلسه_387
#اشکال

✨نخبه بسندگی، مکتب امامی ست؟

❇️در جلسه 387 جناب استاد در مقام پاسخ به این اشکال که چرا شهید مطهری توحید را به عنوان گزاره 26 از ایدئولوژی اسلامی آورده اند و در مقام مقایسه با مقام معظم رهبری که خورشید را به مثابه یک خورشید که سایر گزاره ها و مفاهیم تنها پرتوی از آن هستند، اینگونه فرمودند که مقام معظم رهبری حفظه الله مخاطب خود را توده مردم قرار داده بودند لکن شهید مطهری فضای آکادمیک و مخاطب خاص آن را در فعالیت هایشان هدف گرفته بودند. این اختلاف در آثار شان خودش را نشان داده است. لکن هردوی این بزرگواران کاملا مکتب امامی و با همان مبانی اسلام ناب و مکتب امام تفکر و فعالیت میکنند و تفاوت فقط در نوع رویکرد است.

?اشکالی که مطرح میشود این است که فارغ از افراد موضوع بحث( شهید مطهری ره و حضرت آقا حفظه الله) چه طور میشود این دو نوع رویکرد هردو در مکتب امام ره تعریف شوند؟ هر فردی با توجه به نگاهی که به جایگاه مردم دارد، در روش مبارزاتی خود میتواند یکی از این دو نوع رویکرد نخبه گرایی یا توده گرایی را انتخاب کند.

مسلم است که حضرت امام ره نگاه خاصی به جایگاه مردم داشتند و وظیفه اصلی خود را به عنوان امام و جانشین پیامبر ص و اولیای معصومین ع ، قیام مردم می دانستند. لذا مخاطب قیام حضرت امام ره از ابتدا توده مردم بودند و ایشان از ابتدا مستقیما با مردم سخن میگفتند و خود را منحصر در نخبگان نمی کردند. مردم سالاری و همه کاره بودن مردم از شاخصه های اصلی مکتب امام ره است که آن را از بسیاری از حرکت ها و قیام ها متمایز میکند. حضرت آقا نیز در بیان ویژگی های انقلاب اسلامی، به سه ویژگی مردمی بودن، اسلامی بودن و رهبری مقتدر حضرت امام ره اشاره میکنند.

حال چه طور ممکن است بگوییم که فردی رویکرد مبارزاتی خود را با فاصله از توده مردم اتخاذ کرده و مخاطب اصلی خود را نخبگان و فضای آکادمیک قرار داده و در عین حال وی را کاملا منطبق بر مکتب امام ره بدانیم؟
ممکن است در سایر لایه ها منطبق بر مکتب امام ره باشند لکن لااقل در این مورد از مکتب امام ره فاصله دارند.
(باز هم عرض میکنم که بحث ناظر به اشخاص نیست و استفهام حقیقی است. چه طور این پارادوکس جمع می شود؟)

آزاداندیشی و کلام انقلابی

کلام انقلابی در لایه دانش نیست، بلکه در لایه اندیشه است؛ اندیشه از دانش ها استفاده می کند ولی خودش نظم و چکش خوردگی دانش را ندارد؛
در لایه اندیشه وقتی اندیشه دینی مردم را مقصود گرفته باشید، پدیده ای به اسم کلام خود را نشان می دهد چون به وزان علم معارف که در تقسیم بندی سه گانه (عقاید – اخلاق – فقه) به لایه باورها و نگاه های دینی نسبت به هستی مربوط است، اینجا هم اندیشه دینی مردم در واقع باورها و نگاه های مردم نسبت به هستی مربوط می شود؛ لذا به همان وزان که علم معارف را کلام گفتند، اینجا را هم می شود کلام گفت.
وقتی که مخاطب شما وارد یک زیست انقلابی شده باشد، اندیشه دینی او یک اندیشه انقلابی است لذا به کلام در این حالت می شود کلام انقلابی گفت.
اساساً اندیشه دینی مردم که ذهنیت آن ها را نسبت به همه امور تشکیل می دهد، به چند صورت می تواند تشکیل و ارتقا پیدا کند. یکی از مهم ترین این صورت ها این است که نطق مردم باز بشود و با همدیگر درباره اندیشه های دینی گفتگو کنند.
اساساً یکی از راه های شکوفایی عقلانیت و فهم گفتگو است، و در اینجا نیز گفتگو باعث شکل گیری و لااقل تعمیق و گسترش فهم دینی در جامعه می شود.

اما اگر بخواهیم جامعه ای داشته باشیم که گفتگو در آن جدی باشد، یکی از ارزش های قطعی که باید رونق داشته باشد آزاداندیشی است؛چون جامعه ای که گرفتار تقلید و تحجر است هیچ وقت اندیشه دینی عمیق و رو به توسعه ای در عموم مردم نخواهد داشت. اگر مردم گرفتار تقلید و تحجر باشند اساساً اندیشه ورزی در بین آن ها ارزش محسوب نخواهد شد، پس باید جلوی تحجر را گرفت و مردم بتوانند بدون اینکه احساس کنند توسط یک عامل بیرونی منع می شوند بتوانند اندیشه کنند، و گفتگو کنند؛ و همچنین جامعه ای که دچار تقلید شده باشد نیز در واقع آزاد نیست هر چند ممکن است ادای آزاد بودن را در بیاورد.
.