آزاداندیشی و اصول گرایی
«هم بنده گفتم، هم همه میگویند که امروز ارکان تصمیمگیری کشور – مجلس شورای اسلامی و دولت و قوهی قضائیه – با مدیریت تفکر اصولی اسلام (به تعبیر رایج: اصولگرایی) اداره میشود که این یکی از نعمتهای بزرگ خداست. حالا این اصولی که از آن دم میزنیم، چیست؟ این، خیلی مهم است. من نمیخواهم حالا الان اصول راتدوین کنم؛ اما تعدادی از شاخصترین اصولی را که به آنها پایبندیم، عرض میکنم. اصولگرایی به حرف نیست … این «اصول» چه هستند؟ … اصل ششم، تثبیت و تأمین آزادی و آزاداندیشی است.» (بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ، 29/03/1385)
حضرت آقا در دیداری که در ابتدای شکل گیری دولت نهم با مسئولین دولت احمدی نژاد داشتند، با بیان ابنکه در حال حاضر قوای سه گانه با تفکر اصول گرایی اداره می شوند، شاخصه های اصول گرایی را برمی شمارند. ششمین شاخصه ای که بیان می کنند، تثبیت و تأمین آزادی و آزاداندیشی است. طبیعتا مقصود از بیان این اصول، همانگونه که خود ایشان فرمودند، تدوین شاخصه های اصول گرایی نبوده؛ بلکه برای توجه دادن جبهه نیروهای انقلابی به این نکات است. اما چه می شود که پس از 8 سال خاکمیت و سیطره تفکر اصول گرایی، در انتخابات 92 و 98 یکی از محوری ترین شعارهای جریان مقابل، تکیه بر آزادی و آزاندیشی است و جریان انقلابی (بخوانید : اصولگرا) متهم به زیر پا گذاشتن آزادی مردم؟ منکر قدرت رسانه ای و تاثیرات آن نیستم، ولی واقعا چقدر به تأمین آزادی و آزاداندیشی در طی این سال ها پرداخته بودیم پرداخته بودیم؟ پیام ویدیویی سید محمد خاتمی در حمایت از روحانی با این جمله شروع می شود:«به نام پروردگار مهربان که انسان را خردمند و آزاد آفرید و او را بر سرنوشت خود حاکم کرد.» و با این جمله به پایان می رسد:«به روحانی رای می دهیم، برای آزادی در اندیشه، منطق در گفتگو، قانون در عمل و استیفای حقوق شهروندی … »
در همان سال و در مقابل، ما چقدر توانستیم بر آزادی و آزاداندیشی تکیه کنیم؟ و اینکه، آیا الان می توانیم؟