نوشته‌ها

حاکمیت نوین بر آمده از سخن نو

انقلاب اسلامی تماما «سخن نو» بود؛ سخنی نو در مقابل امانیزم شرق و غرب عالم؛ اگر بخواهیم انقلابی باقی‌بمانیم باید دائما غوطه‌ور در این «سخن نو» باشیم و در تمام شئون از کهنگی اندیشه‌های امانیزم، دوری بجوییم؛ یکی از عرصه‌هایی که باید سخن نو انقلاب در آن جولان بدهد، عرصهٔ سیاست است؛ در عرصهٔ سیاست باید شدید از پارادایم لیبرالی پرهیز داد و از این لغزش‌گاه را که معمولا فرزندان این انقلاب نیز در آن می‌لغزند و به نظام‌حساسیت‌ها و دغدغه‌های لیبرالی تن می‌دهند؛ تحذیر دارد.
«مکتب امام» در عرصهٔ سیاست حرف دارد؛ سخنی نو که کاملا با نظام لیبرالی درگیر است. مکتب امام خود ظریه «حاکمتی» دارد؛ در «نظریه حاکمیتی نوین» مکتب امام، مبتنی بر ولایت است و از ولایت الله تعالی شروع می‌شود و با ولایت معصوم و ولایت فقیه و ولایت نخبگان ادامه می‌یابد و در نهایت به ولایت مردم یا امت ختم می‌شود؛ که هر کدام از این ارکان نیازمند توضیحات مفصل است که در این مجال نمی‌گنجد.
و از این روست که حضرت امام می‌فرمایند «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش؛ اگر ایشان جمهوری می‌فرمایند به خاطر اندیشه‌های لیبرالی نیست که از آن دموکراسی منحوس فهمیده شود و اگر هم سخنی از دین در میان است، به معنای دیکتاتوری دینی نیست؛ بلکه در نظرگاه شریف ایشان میان دین و مردم به خوبی جمع شده است.
و این‌روز‌ها بیشترین احتیاج ما – خصوص با توجه به گام دولت‌سازی از پنج‌مرحله انقلاب – به تقریر راقی از «نظریه حاکمیتی نوین» و کشاندن آن در عرصه سیاست است.

شاگردان نخبه امام

حضرت امام ره توانست با جمعی از نخبگان حوزوی که تربیت کرده بود و با مکتب او آشنا بودند و نگاهشان به دانش های حوزوی و جایگاه روحانیت و نقش دین در زندگی بشر با عموم حوزه تفاوت های عمیقی داشت،‌ ذهن جامعه را به موقفی کوچ دهد که مردم آن زمان در برابر تمام سختی ها مقاومت کنند و پرشکوه ترین انقلاب تاریخ را رقم زنند.

با کمک همین نخبگان و شاگردان توانست بعد از انقلاب نیز حرکات انقلاب را یک به یک مدیریت کند و به بهترین نحو جلو ببرد و بنیان های این نظام را مستحکم بنا کند به طوری که یکی از بی خطا ترین و کم تلفات ترین انقلاب های تاریخ را با پیشرفت های چشم گیر در سالهای ابتدایی، مستقل از تمامی قدرت های جهان مدیریت کند.

به کمک این عزیزان بود که امام بزرگوار ما میتوانست حرف هایش را به جامعه برساند و در مرحله بعد اقامه کند و اگر اینها نبودند حقیقتا کار انقلاب لنگ می ماند. حتی حوزه علمیه با آن عقبه و مقاومت در برابر تحول، به برکت حرکت حضرت امام و مجاهدت این بزرگواران در آستانه یک تحول بزرگ قرار داشت.

لذا حذف این بزرگواران خسارت سنگینی بود و عملا ارتباط ولی را با جامعه قطع کرد و ذهن جامعه از ولی جا ماند.لذا نمی توانستند با آن سرعت و دقت حرکت کنند. به خصوص که با درگیر شدن در مسائل حکومت دیگر نمی شد از نو چنین نسلی را تربیت کرد.
اکنون ما با همه وجود لمس می کنیم که یکی از این جواهر که از حادثه تروریستی مسجد ابوذر جان سالم به در برد، بعد ها چقدر به کار انقلاب آمد و یک تنه انقلاب شکوهمند اسلامی را در مشکلات متعدد حفظ کرد و در مقابل وسوسه های متعدد، مردانه ایستاد و اگر ایشان هم شهید شده بود تقریبا می توانیم بگوییم تضمینی برای بقای انقلاب نبود.
مهم ترین دلیل این ایستادگی تسلط کامل ایشان بر مکتب و راه امام ره بود که اگر ذره ای شک در دل ایشان می نشست می توانست یک ایران را نابود کند. نخبه ای بود در مکتب امام که انقلاب او را کاملا در همان مسیر و مکتب حفظ کرد. ولی متاسفانه خودش از نعمت این جمع که کمک کارش باشند محروم ماند.

برکت یک جمع نخبه که بتوانند در تراز بالایی بفهمند و ارتباط خوبی با اندیشه ولی و دستفرمان او بگیرند برای کشور حیاتی است. این یکی از مشکلات امروز جامعه ماست که حل آن در درجه اول بر عهده حوزه های علمیه است.
نبود این طیف ارتباط ولی با جامعه را قطع میکند و یا در سطح ابتدایی نگاه می دارد.