آزاداندیشی، آزادی اندیشه و تعبد
⚪️تاملی بر تعریف آزاداندیشی در لایه فردی و درونی؛ و تاثیر آن بر تعبد
🔸توجه به آزاداندیشی در بعد فردی
وقتی از آزاداندیشی سخن می گوییم دقیقا از چه حرف می زنیم؟
آزاداندیشی را در ابعاد مختلف می توان دید. ابتدا باید مشخص کنیم مرادمان از آزاداندیشی چه چیزی هست و چه چیزی نیست.
منظور این نوشته آزاداندیشی به عنوان یک پدیده اجتماعی نیست.
در این فرصت تنها می خواهیم به آزاداندیشی به عنوان یک مفهوم فردی و درونی بپردازیم.
ادعا این است که نارسایی در فهم آزاداندیشی، مربوط به بعد فردی آن است. یعنی ما تعریف مناسبی از آزاداندیشی در ابعاد فردی و درونی انسان نداریم.
🔸تفاوت آزاداندیشی با آزادی اندیشه
برای تعریف آزاداندیشی می توان از مفاهیم مشابه کمک گرفت. مفاهیم مشابه باعث می شوند تعریف ما دقیق تر شود.
شاید در ابتدای امر، آزاداندیشی به معنای آزادی اندیشه، به نظر آید، اما این دو با هم متفاوت هستند.
آزادی اندیشه از یک امر تکوینی و واقع در انسان خبر می دهد که البته باید از آن مراقبت کرد و موانع آن را برداشت. انسان همان طور که مختار است و در عمل آزاد است که افعالی را انجام دهد و افعالی را انجام ندهد و نباید مانع آزادی وی شود، در لایه تفکر و اندیشه نیز آزاد است و می تواند در رابطه با هر چه می خواهد بیندیشد و هر اندیشه ای را انتخاب کند. البته در لایه اندیشه نیز امکان ایجاد محدودیت و به زنجیر کشیدن انسان وجود دارد و باید مراقبت کرد و در مقابل زیاده خواهان و متجاوزان ایستادگی کرد.
به هر حال آزادی اندیشه، خبر از یک گزاره واقعی درون انسان می دهد. که انسان اساسا آزاد است و این آزادی در اندیشه و تفکر انسان نیز وجود دارد.
آزاداندیشی اما، یک مفهوم دیگری است. آزاداندیشی یک خصلت است. بیشتر از آن که به یک گزاره توصیفی شبیه باشد، یک گزاره توصیه ای است. آزاداندیشی یک مهارت است که انسان می تواند آن را کسب کند.
آزاداندیشی به این معناست که انسان در هنگام اندیشیدن، آزادانه بیندیشد. یک ملکه و مهارت و خلق و خو است. یعنی در مواجهه با همه آن چه انسان را به تقلید می کشاند، انسان آزادانه تفکر کند و بیندیشد و اسیر مغالطات بیرونی و درونی نشود.
🔸آزاداندیشی و عبادت دیگران
آزاداندیشی روحیه ای است، که برای انسانی که در لایه اندیشه آزاد است، مطرح می شود. یعنی آن انسانی که آزادانه می تواند بیندیشد و تفکر کند، برای آن که از تقلید آشکار یا نهان مصون بماند، باید مسلط به آزاداندیشی باشد.
تقلید مراتب گسترده ای دارد. از تقلیدهای ساده و ظاهری گرفته تا تقلیدهای پنهان و پیچیده. تقلید، واژه ای پر اهمیت است که میل می کند به سمت عبودیت. یعنی انسان اگر گرفتار تقلید شد، عبودیت مقلَّد را پذیرفته است.
«من اصغی الی ناطق فقد عبده»
🔸موانع آزاداندیشی
عوامل زیادی در تقلید دخیل هستند.
تقدس، عظمت بخشی به دیگران، زرق و برق بخشیدن به اندیشه، پیچیدگی استدلال ها، ارائه شواهد و قرائن زیاد، از طرفی موثر است.
از طرفی کیش شخصیتی، تحقیر، بی هویتی، و عدم اعتماد به نفس متفکر است.
از طرفی قدرت تفکر و استدلال و نداشتن دانش و مهارت مورد نیاز.
از اطراف دیگری نیز می توان به این مقوله پرداخت.
اما آنچه قدر متیقن مسئله است، این است که برای آن که انسان متعبد به دیگر افراد و مکاتب و تمدن ها نشود، باید آزاداندیش شود و مهارت های آزاداندیشی را کسب کند.
ظاهرا از همین زاویه است که آزاداندیشی با تولید علم پیوند می خورد.