نوشته‌ها

کلام را از سرحدات برگردانید

نباید کلام را صرفا به سرحدات تفکر دینی فرستاد و توقع داشت که فقط از قلمرو دینی دفاع کند. نباید صرفا جنبه دفاعی به کلام داد، شاید در بسیاری از مواقع حمله و هجمه لازم باشد. یک قدم جلو‌تر هم اینکه نباید کلام را اینگونه روی ملحد و کافر متمرکز کرد و او را موظف دانست که صرفا در مبارزه برون دینی با ملحد و کافر باشد، بلکه ما در درون دین و جامعه دینی هم نیازمند کلام هستیم، محتاجیم کلام به جامعه دینی هم رسیدگی کند و مدام در مرز‌ها نباشد. و این احتیاج صرفا نیاز از جنس مبارزه‌ای و دفاعی نیست که گفته شود به هرحال کلام به شبهات هم می‌پردازد، خیر این جامعه دینی نیاز به اندیشه دینی دارد، یک اندیشه‌ای که از جنس طعام است و برای او آماده شده است. اگر نگوییم از عمده وظایف کلام این است، باید قبول کرد که این هم از وظایف کلام است. ممکن است اصلا شبهه‌ای مطرح نباشد، ولی یک اندیشه‌ای در جامعه وجود داشته باشد که نیازمند ارتقا و ویرایش است؛ به عنوان مثال اندیشه‌ای که نسبت به معاد و یا مرگ وجود دارد، اگر این باور‌ها ویرایش شود و ارتقا یابد قطعا در حیات و زیست جامعه تاثیری شگرف خواهد داشت.

تاریخ حیات مسلمین و نسبت آن با دانش کلام

اینکه دانش را ما پدیده پیشینی بدانیم یا پسینی در تحلیل هویت یک دانش تاثیر به سزایی دارد. دانش ها بنا بر یک نظر پدیده ای متاخر از حیات و زیستن هستند. بدین معنا که گونه خاصی از زیستن که مبتنی بر عقلانیتی است که آن عقلانیت در فرهنگ زمانه منعکس گشته و دانشمند و اندیشمند زمانه از آن تغذیه کرده و متاثر از آن به پویش های نظری خویش می پردازند.

تاریخ هزار و چند صد ساله شیعه خصوصا چند صد سال نخستین آن تا دوران آل بویه به گونه ای بوده است که شیعه در اقلیت محض بوده و هویت شیعه به شدت در معرض دستبرد و اضمحلال بوده است.

فلذا یک جریانی ذیل چتر رهبری و مدیریت معصومین علیهم السلام شکل گرفت تا با دفاع از مرزهای عقیدتی شیعه هویت جریان حق را پاسداری و پاسبانی کنند.

به تعبیر دیگر وقتی شیعه در یک اقلیت محض و در معرض هجوم آماج حملات بی امان اهل عامه و زنادقه و جریان های ریز و درشت قرار دارد به شدت اضطراری پدیدار گشته و بنا بر هوشمندی راهبردی شیعه دانشی در جهت مقابله با این حملات بی امان شکل می گیرد.

البته دفاع در هر عصر و مصری متفاوت بوده و معنا و گستره متفاوتی می یابد. یک نمونه از این تفاوت را میتوان در کار جناب خواجه نصیر مشاهده کرد که با حمله مغولان و ضرورت گفتگوی برون دینی با مغولان و ایلخانان کلام فلسفی را صورتبندی نموده و نه تنها از هویت شیعی ایران پاسداری میکند بلکه هویت مغولان و ایلخانان را به واسطه کلام فلسفی در هاضمه جهاز اسلام حل و هضم میکند.

توجه به تاریخ حیات مسلمین و نسبت سنجی آن با دانش کلام شکل گرفته یقینا برای ما نکات ویژه و راهبردی ای را به همراه خواهد داشت.