نوشته‌ها

فتح خرمشهر و ذهن‌های کوچک یخ زده!

 

«خرمشهر را خدا آزاد کرد» به خاطر معجزه‌ای که در عملیات «بیت المقدس» رخ داد.

اعجازی ناشی از اینکه با هیچ منطق عادی و عقل محاسبه‌‌گری نمی‌شد خرمشهری که در لایه‌های تو در توی موانع آبی و پدافندی محاصره شده بود، آزاد شود.

اما جوان انقلابی رزمنده یک پیام بزرگ از امام امت گرفته بود، که همان به او شخصیتی فاتح داده بود، پیام مهم «ما می‌توانیم»، آن هم با اعتماد و اتکا به غیب و نصرت الهی!

متأسفانه ذهن‌های دانش‌ساز ما یا دچار تحجر بود (حوزه) و یا دچار وادادگی (دانشگاه) لذا با وجود اینکه اصل انقلاب معجزه‌ای بزرگ بود، و آنقدر معجزه‌های دیگر ناشی از به میدان آمدن انسانی دیگر بود، رخ داد که فقط شمارش آن‌ها صفحات بسیاری را مملو خواهد کرد؛ اما ذهن دانشی ما چه حوزه و چه دانشگاه، توفیق اصطیاد این تجریات ضمنی و تبدیل آن‌ها به دانش را نداشته است. به همین دلیل با وجود اینکه به اندازه‌ای که برای ساخت یک تمدن علوم انسانی لازم است خلق کردیم، اما مشغول بلغور کردن پسمانده‌های علوم انسانی ذاتاً مسموم غربی هستیم.

مهم‌ترین مانعی که باعث این عقب ماندگی کهکشانی دستگاه دانشی از تجربیات زیسته‌ی حیات مؤمنانه ملت ایران، شده است؛ تحجر در دستگاه فکر حوزوی و تقلید و غربزدگی در دستگاه فکر دانشگاهی است.

تا جایی که اگر یک مریض روانی مثل فروید با تجربه روی بیماران روانی جنسی به قواعدی در مورد روانشناسی رسید، یا دیگرانی در حوزه علوم تربیتی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی و … از زیست انسان بی‌خدا و ملحد و شیطان‌صفت غربی قواعدی استخراج کردند، علم است؛ اما دستگاه دانشی ما به دلیل عدم آزاداندیشی توان استخراج دانش از این همه اعجازی که انسان انقلابی خلق کرده است، ندارد.

مخصوصاً دهه‌ی شصت و بالاخص دفاع مقدس، هر روز و هر لحظه‌اش تجربه‌ای موفق از زیست مؤمنانه بوده است، که متأسفانه همچون گنجی پنهان مانده‌ است و سرّ تأکیدات مکرر رهبری بر دفاع مقدس و اینکه تقریباً بر هیچ کتابی جز کتابهای با موضوع دفاع مقدس تقریظ نزدن و تلاش‌های متعدد دیگر برای زنده نگه داشتن یاد شهدا به خصوص شهدای دفاع مقدس در همین نکته نهفته است.

البته استخراج علم نورانی، از یک زندگی مؤمنانه که از شدت نور منفجر شده است؛ نورانیتی می خواهد که متولیان علوم انسانی ما که مقلد عالمان غربی هستند، توفیق آن را ندارند؛ چون سنخیت می‌خواهد که این‌ها ندارند!

آزاداندیش کسی است که بی تعصب و تقلید دنبال رسیدن به حق و حقیقت باشد؛ وقتی دو دستگاه علمی ما یکی دچار تحجر و دیگری دچار وادادگی و غربزدگی است، حتی چشم دیدن حقیقت بزرگی به نام معجزه انسان انقلابی در دفاع مقدس را ندارد، چه رسد به اینکه بخواهد قواعد زیست سعادتمندانه را از تجربه‌ی زیسته‌ی این انسان ربانی شده برداشت کند و بر اساس آن نظریه‌پردازی کند.

 

 

 

#یادداشت_374

عقیل رضانسب 14030229

 

لزوم نگاه کلان و جامع در تحلیل جنگ و حرکت فرهنگی

تحلیل به بررسی یک موضوع واحد به صورت همه جانبه و کامل و همچنین، مورد بحث قرار دادن عوامل موثر بر آن موضوع می گویند. لذا در تحلیل بررسی همه جانبه اهمیت زیادی دارد. اگر می خواهیم رشد فرهنگی کشور و عملکرد ما در مقابل تهاجم فرهنگی دشمن را، به درستی تحلیل کنیم، باید کامل و همه جانبه موضوع را بررسی کنیم. نگاه کامل و همه جانبه و در نظر گرفتن عوامل مؤثر در زمینه فرهنگ، بسیار سخت است. گاهی تحلیل ما کاملا خُرد و ناقص است.
برخی یک موضوع کاملا جزیی را در نظر می گیرند و براساس شکستی که در آن موضوع جزیی تصور می کنند، تحلیل می کنند، که پس ما در جنگ فرهنگی از دشمن شکست خورده ایم؛ این نگاه و تحلیل جزیی مثل این است که بگوییم ما در عملیات کربلای 4 شکست خوردیم از دشمن و بخواهد از این موضوع نتیجه بگیرد، که به طور کلی در جنگ نظامی از دشمن شکست خورده ایم.
ما گرچه در جنگ فرهنگی آسیب های زیادی دیده ایم، اما درمجموع اصلا دشمن به اهداف خود نرسیده است و همین مقاومت در برابر حملات سنگین دشمن، حتی با تلفاتی که داده ایم، یعنی پیروزی ما بر دشمن در جنگ فرهنگی.
لذا باید توجه داشته باشیم که اگرچه باید واقع بین باشیم و واقعیت ها را بنگریم، اما باید حقایق را هم، به درستی ببینیم و در تحلیل خود، دچار اشتباه محاسباتی نشویم.

توجه به نخبه قهری است

توجه به نخبه یک امر طبیعی و متین است و حتی می‌توان گفت تا حدی هم این توجه قهری است. امّا اینکه در عمل تا چه اندازه نخبه‌گرایی به خرج داده شود این از اهمیت بالایی برخوردارد است؛ اینکه جایگاه نخبه در هندسه نظام سیاسی مشخص باشد و اینکه نقش نخبه واضح باشد و میزان تاثیر و آزادی و محدودیتی که برای نخبه قائل هستی، این از امور مهمی است که با صرفا احترام به نخبه گذاشتن و در حرف نخبه‌گرایی نشان دادن کار را حل نمی‌کند.

در میدان عمل ناچار هستید به نخبه‌گرایی؛ اگر نخبگان در صحنه نباشند، کل این صحنه برچیده خواهد شد و نمی‌توانی طرح و پروژه را پیش ببری، به طور کل سفره جمع خواهد شد. نخبه‌گرایی مسئله‌ی مهمی است که الحمدلله در اندیشه‌ی حضرت آقا به عنوان رهبر این انقلاب در کنار مردم سالاری به صورت جدی جایگاه ویژه‌ای دارد؛  که در نگاه اولیه احساس می‌شود مردم سالاری در تناقض با نخبه‌گرایی است، امّا در نگاه حضرت آقا این دو عنصر کلیدی بدون تناقض در کنار هم جای گرفته‌‌اند.

از باب نمونه برای هنگامی که نخبگان در صحنه نباشند و کل سفره برچیده خواهد شد؛ یک نمونه صحنه‌ی دفاع مقدس بود؛ وقتی نخبگان در صحنه نباشند این چنین می‌شود که حضرت امام ناچار می‌شوند جام زهر قطع نامه ۵۹۸ را بنوشند!

نمونه‌ی دیگر در بحث آزاداندیشی است؛ وقتی نخبگان در صحنه نباشند؛ یعنی آزاداندیشی را نمیشناسند، وزن آن را نمی‌بینند، لذا حرارتی نسبت به آن ندارند؛ در عمل می‌بینیم که از سال ۸۱ که حضرت آقا به صورت علنی این مسئله را پی‌گرفتند و مطرح کردند، می بینیم که الان بعد از گذشت ۲۰ سال هنوز هم که هنوز است اتفاقی رقم نخورده است.

و یا نمونه‌ی دیگر جام زهر برجام است؛ وقتی نخبگان در عرصه اقتصاد در صحنه نیستند و اقتصاد مقاومتی فهم نمی‌شود، در سال ۹۲ گفتمان مذاکره بالا می‌آید و یک دولتی بر سرکار می‌آید که برجام را بر کشور تحمیل می‌کند.