مناظره دو متکلم (3) پاسخی دیگر از متکلم کلام مرسوم
در دو یادداشت قبل گفتگوهایی بین متکلم کلام مرسوم و متکلم کلام انقلابی مطرح شد.
در ادامه نوبت به متکلم کلام مرسوم می رسد که دفاعیاتی از خودش ارائه دهد.
متکلم کلام مرسوم: در بخش ابتدای مناظره عرض شد که ادعای اینکه کلام انقلابی یک هویت جدید و کاملاً متفاوت از کلام مرسوم دارد، سخن درستی نیست. به دلیل اینکه نمیتوان کلام مرسوم را به دلیل اینکه به لایهی توصیفی پرداخته است با چوب اینکه تو فقط توصیف هستی راند! واضح است که کلام در طول تاریخ حیات خود در جامعه اسلامی صرفاً این مأموریت را برای خود قائل نبوده و اساساً ریست تاریخی کلام خلاف این اتهام است.
آیا این نکته نمیخواهد دیده شود که همین که بزرگان علم کلام در تعریف این علم گفته اند:
«علم بامور يقتدر معه، أي يحصل مع ذلك العلم حصولا دائميّا عاديّا، قدرة تامّة على إثبات العقائد الدّينيّة على الغير و إلزامه إيّاها بإيراد الحجج عليها، أو دفع الشّبهة عنها. (شرح المواقف/11)»؛ «هو علم يقتدر معه على إثبات العقائد الدّينيّة بإيراد الحجج عليها و دفع الشّبه عنها. (شوارق الإلهام1/3)»؛ «صناعتى باشد كه قدرت بخشد بر محافظت اوضاع شريعت به دلائلى كه مؤلّف باشد از مقدمات مسلّمة مشهورة در ميان أهل شرايع خواه منتهى شود به بديهيّات و خواه نه. (گوهر مراد/18)»
نشان دهندهی این است که این دانش صرفاً دانش توصیف عقاید صحیح اسلامی نیست؟! به صورت واضح این دانش خود را متکفل اثبات عقاید دینی برای جامعه و اقناع جامعه نسبت به آن عقاید دینی، و همچنین دفع شبهاتی که نسبت به این عقاید دینی برای مردم ایجاد میشود؛ میداند! چرا نمیخواهید این وضوح را ببینید؟!
متکلمین در طول تاریخ از طرف کسانی که کلاً شغل خود را توصیف هستی میدانند و بعد هم که به اسلام رسیدند و از اسلام متأثر شدند، توصیف هستی از نگاه اسلامی را بیان کردند؛ یعنی همان فلاسفه اسلامی؛ کتکها میخوردند که شما اینقدر دغدغهی اقناع مردم را دارید که با تکیه بر مشهورات و مسلمات طرف کار را پیش میبرید و انگار که تعهدی به اینکه به لحاظ روشی هم از روش یقینی که همان برهان هست، ندارید!
حالا این یک پدیدهی جدید است که متکلم انقلابی هم آمده نیزه را بر سینهی ما گذاشته است که تو فقط به توصیف هستی از نگاه اسلام میپردازی و دغدغهی پشتیبانی اعتقادی از حیات دینی مردم را نداری!
هم آن حملهی فلاسفه حمله دقیقی نبود، زیرا که سطح فکری جامعه هیچ وقت اینقدر بالا نیست که شما بتوانید همه را با روش برهانی و استدلالی اقناع بکنی، مصلحت کلی جامعه بر این است که افرادی زیادی از جامعه که توان فهم و درک و مشی برهانی را ندارند، با استفاده از روشهای جدلی آن هم جدال احسن، و با تکیه بر مشهورات و مسلمات دینی و عرفی نسبت به باورها و عقاید دینی اقناع کرد. این مصلحت بسیار ویژه را باید دید.
هم این حملهی متکلم کلام انقلابی! حلمهی دقیقی نیست؛ زیرا به صرف اینکه تو بخش زیادی از حرفهایت به توصیف عقاید دینی پرداختی دلیل بر این نمیشود که متکلم ما در طول تاریخ فقط این کار را کرده، این بخش لایهی بنیادین لازم و ضروری است و خود این متکلم جدید هم باید مبتنی بر همین بنیانها کار خودش را به پیش ببرد؛ بگذریم که ما متکلمین در تاریخ اسلام دغدغهی اقناع مردم نسبت به عقاید دینی را داشتیم، بله رویکرد سلبی به دلیل حملههای مدامی که از بیرون به زیست اعتقادی دینی جامعه اسلامی میشد در کار متکلمین پر رنگ تر از رویکرد اثباتی بوده است؛ این دلیل نمیشود که بگوییم تو کلاً فقط توصیفی و پشتیبانی را هدف نگرفتی. بله پشتیبانی اثباتی کم بوده است، بیشتر به پشتیبانی سلبی و مرزبانی پرداخته شده است؛که همین مرزبانی و پشتیبانی سلبی خود یکی از بهترین محافظها برای حفظ کیان اعتقادی جامعهی اسلامی بوده است.
یک نکته را هم در همان بخش اول مناظره تذکر دادم که انحرافهایی که به سبب دوری جامعهی اسلامی در دانش کلام رخ داده است و متکلمین درباری که منافع خلفای جور را توجیه و تبیین میکردند را ما هم قبول داریم و باید حساب آن را از حساب یک پویش کلامی در تاریخ اسلام جدا کرد، بگذریم که در نهایت هم همان پشتیبانی اعتقادی و اقناع کردن جامعه نسبت به یک عقاید خاص در جهت منافع ظالمان، بوده است و این یعنی همان هم هویت کلامی داشته است منتها در جهت غیر صحیح.
یک نکتهی دیگر هم اینکه متکلم شیعی هیچ وقت به این گستردگی در معرض پشتیبانی از حیات گسترده اجتماعی دینی مردم قرار نگرفته بود، که توقع ورود اثباتی و پشتیبانی سر صحنه از او را داشته باشیم.
در جمعبندی باید بگویم که کلام انقلابی را من متکلم مرسوم به عنوان یک پویش کلامی قبول میکنم، ولی اینکه بخواهد برای خودش یک هویت مغایر با کلام مرسوم قائل باشد و بگوید کلام مرسوم اصلاً این دغدغههای من را نداشته و من یک چیز جدید هستم را قبول نمیکنم. کلام در روش و غایت، با روش جدلی و با تکیه بر مشهورات و مسلمات قصد اقناع مخاطبین نسبت به باورهای دینی و دفاع از باورهای دینی جامعه در مقابل حملههای دشمنان اعتقادی جامعه، را دارد. حال میخواهد کلام مرسوم باشد یا کلام انقلابی، صرفاً متعلق تغییر کرده است، و الا در کلام بودنش هر دو کلام هستند دقیقاً به یک معنا؛ فقط کلام در طول تاریخ اسلامی بیشتر بر روی رویکرد سلبی تمرکز داشته و این کلام جدید بیشتر بر روی رویکرد اثباتی تأکید دارد؛ و البته نه کلام مرسوم نافی و خالی از رویکرد اثباتی بوده، و نه کلام انقلابی میتواند نافی و خالی از رویکرد سلبی باشد.
عقیل رضانسب
#یادداشت_306
برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیکرنجه فرمایید!
الف.
نام این یادداشتهای تخاطبی مناظره گذاشته شده است. خوب است.
ب.
متکلم مرسوم یا قدیمی یا عتیقه یا قیمتی(!؟) از خودش دفاع کرده و می گوید تعریف کلام آن را محصور در توصیف هستی نمی نموده است. شواهد از بیان علما قابل تأمل است و پیشتر هم گفته شد که شواهد تاریخی هم مؤید این ماجرا است.
اینجا نکتۀ مهم این است که کلام مرسوم با رفع اتهام منحصر شدن در «توصیف دینی هستی»، خود را داخل در تعریف جدید کلام و کلام انقلابی می بیند.
نکته ای که ابتدا از اهمیت برخوردار است این است که تعریف جدید کلام مقبول جامعۀ علمی باشد.
ولی نکتۀ دیگر این است که ما فاصله ای نیز بین دغدغه های الهیّاتی و اخلاقی و فقهی که دغدغه های محضاً دانشی است و دغدغۀ کلام جدید که دغدغه ای اندیشه ای است و با تکیه به همین نگاهها و بررسیهای دانشی قصد برآوردن طعام اعتقادی مردم را دارد، قائل شدیم.
ج.
البته در این یادداشت گفته شده که متکلم چرا از طرف فیلسوف قدح می شنیده به خاطر آن که می خواسته به قدر عقول مردم که در اندازه های تفکر برهانی نیست صحبت کند و به همین جهت به سمت جدل می رفته است.
اینجا هم یک دفاع از کلام مرسوم هست که کلام مرسوم هم خود را محصور در پویشهای دانشی نمی کرده است.
د.
خلاصه این که اگر کلام با الهیات یکی گرفته نشود، و منحصر در تحقیقات علمی الهیاتی نشده ناظر به کل آموزه های دینی باشد و تنها به یافتن حقیقت بسنده نکند بلکه از این زاویه به تعلیمات دینی نگاه کند که آیا می تواند به اعتقاد مردم ما تبدیل شود و برایشان سودمند باشد، این پویش یک پویش کلامی است.