نوشته‌ها

هم هولیم، هم کُندیم!

وقتی مشکلات مختلف کشور را، در عرصه های متنوع بررسی می کنیم، معمولا به یک مشکل می رسیم؛ این مشکل، که هیچ چیز سر جای خودش نیست! افراد و گروه های مختلفی در کشور زحمت می کشند و تلاش می کنند مشکلات را حل کرده و وضعیت کشور را بهبود ببخشند. اما مشکل اصلی این است که هیچکس حد و حدود و وظایف و اختیارات خود را نمی شناسد!
کسانی که در میدان هستند و تحت فشارهای متعدد اجرایی هستند، قطعا نمی توانند وقتی برای پرداختن به مباحث نظری بگذارند. تا اینجا مشکلی نیست؛ مشکل اینجاست که این اضطراب فضای اجرایی را، به بدنه اندیشه ورز نیز، منتقل می کنند و اجازه نمی دهند نظریه عمیقی که مدت زمان زیادی باید روی آن کار شود، ارائه شود.
البته از آن طرف هم که نگاه کنیم، آسیب عکس وجود دارد. کسانی که در مباحث نظری غور می کنند، توجهی به این ندارند، که الان یک کشور منتظر ارائه نظریه است! حتی چه بسا نظریات خود را در آسمان ها ارائه می کنند، حال آنکه طرح برای اجرای روی زمین نیاز است!
اما راه حل این مشکل چیست؟
اینکه مسئولین اجرایی اهمیت و جایگاه نظریه پردازان و اندیشه ورزان را، هرچقدر هم کار روی زمین مانده باشد و وقت نداشته باشند، بدانند؟
اینکه نخبگان از اقتضائات فضای اجرایی کشور و جزئیات واقعی اداره کشور مطلع شوند و به میدان نزدیک شوند؟
یا … ؟؟ !