نوشته‌ها

روش سرمایه گذاری بنیادهای بین المللی در مراکز علمی

رادیکالی ای را که آن ها تولید می کنند می توان رقیق و رام کرد و به اصلاحاتی پلکانی تبدیل کرد که نمی توانند معضل ساختاری نابرابری جهانی را حل کنند. بنیادها شبکه سازی را في نفسه هدف میدانند؛ چون اولا، اصل ساخت انها نتایجی در بر دارد (یعنی به واسطه مجموعه کارکردهای «درونی» که دارند) و ثانيا، چون شبکه ها اهدافی را غیر از آنچه علنا بيان شده است محقق می کنند (یعنی کارکردهای «بیرونی» شبکه ها) شبکه های بنیادها
می توانند پرورنده و خالق آن دسته چارچوب های فکری‌ای باشند که به شبکه انسجام می‌دهد؛ بنیادها سخاوتمندانه برای خلق فضاهایی پول می دهند که انواع خاصی از دانش را تولید میکنند و بدان وجاهت می دهند شبکه ها شغل و اعتبار می آفرینند؛ آنها به دانش پژوهان، سیاستگذاران، دانشگاه ها، ژورنال ها و جامعه ها و انجمن های حرفه ای کلیدی بودجه می دهند تا دانش پژوهان را از مراکز «محوری» مادرشهری به افراد مستقر در «حومه» وصل کنند؛ شبکه ها، در چارچوب نظامی «امن» از ایده ها، منابع شغلی در اختیار متفکران می گذارند تا برخی ایده ها را تقویت کنند و به نبرد با مابقی ایده ها بروند و صرفا از طریق تولید وانتشار ایده ها و تحقیق های تجربی نگذارند «فکرهای دیگر» شکل بگیرند یا حداقل احتمال شکل گیری شان را بسیارکم کنند؛ همچنین شبکه ها، کادرهای سرآمدان هوادار ایالات متحده را شناسایی می کنند و توسعه میدهند که در زمان جنگ سرد حامی (و بهره مند از) استراتژی های مدرن سازی سرمایه دارانه بودند و امروز پشتیبان (و بهره مند از) استراتژی های جهانی سازی نئولیبرال هستند.
به علاوه، این شبکه ها «نظام های خودنگهدار» هستند؛ یعنی معمولا پس از یک دوره بهره مندی از ولی نعمتی بنیادها، می توانند دوام بخش خویش باشند (که سعی اکثر سازمان ها نیز همین است.) این دوام بخشی به خویش یکی از منافع قوام یافته ارباب رجوع کلیدی شبکه هاست. شبکه ها مولد دانش پژوهان «موجهی» هستند که با ایده ها و سیاستگذاری های «موجهی» گره خورده اند که سازمان های موجهی، مانند صندوق بین المللی پولی، بر بانک جهانی و وزارت خارجه بر آنها صحه می گذارند یا حداقل به آن‌ها می‌پردازند. آنها به حفظ وضع موجود کمک میکنند و در موارد بیشتری نیں در مقام اصلاحگران درون سیستمی عمل میکنند.