سنت های الهی و قوانین فرامادی عالم

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_64
#جلسه_317

یکی از گزاره های کلیدی که بارها و بارها در جلسات حلقه اندیشه کلامی به آن پرداخته شده، توجه به سنت های الهی و قوانین فرامادی عالم است. یک بار بیان شده که ما در دستگاه محاسباتی و نظام توصیه ای، حتما باید این سنن الهی را مد نظر داشته باشیم. باری گفته شد که فقه اسلامی معجزه است و یکی از ابعاد اعجازش، نهادینه کردن چنین توجهاتی در مومنین است. گاهی از وقتی سخن از ناکارآمدی علوم غربی می شود، اشاره به عدم توجه غرب به چنین ابعادی از عالم می شود. و گاهی نتایج آثار این سنت ها بررسی می شود. معمولا هم وقتی به چنین مباحثی می رسیم، جلسه می شکفد و اکثرمان استقبال می کنیم.
اما در جلسه گذشته تفسیری از آیه آخر سوره کافرون شد، که جای تامل بیشتری دارد.
صحبت از تفاوت دستگاه محاسباتی مومنین و توجه به عالم غیب و سنن الهی بود. و این که مومن با نور خدا نگاه می کند و ادبیات اختصاصی خودش را دارد. و در نهایت این که یک انسان مادی، هیچ نمی تواند مومن را بفهمد و مومن نیز نمی تواند انسان مادی را بفهمد. و بعد آیه لکم دینکم ولی دین نیز به عنوان شاهد استفاده شد.
اما این جا یک اشکالی خود نمایی می کند. آیا چنین برداشتی از آیه باب فهم و مفاهمه بین ما با سایر مردم را نمی بندد؟ چنین نگاهی نمی تواند برخاسته از از یک دین جهان شمول باشد. بلکه حتی نمی تواند تبیین کننده، همه معتقدین به این دین باشد. یعنی در میان خود مسلمین عده معدودی باور صحیح دارند که نمی توانند با سایر مسلمین مفاهمه داشته باشند.
چنین برداشتی با تلاش ارزشمند بسیاری از علما برای تبیین عقلانی و عقلایی و جهان فهم همه گزاره های دین، منافات دارد.
به نظر آنچه از ادبیات اختصاصی مومنین، باید نتیجه بگیریم این است که یک انسان مادی، همیشه در تحلیل انسان الهی ناتوان است. همان طور که نظام سلطه با وجود غلبه مادی و ابزاری، بارها و بارها از مومنین بر حق شکست خورده و می خورد.
اما این که آیه لکم دینکم ولی دین را اینجا مورد استفاده قرار دهیم و راه مفاهمه بین مومن و کافر را ببندیم، ظاهرا خلاف مسلمات و غایت دین باشد.
ظرفی که آیه لکم دینکم ولی دین در آن صادر شده است در فضایی دیگر است.

علي بن إبراهيم، قال: حدثني أبي، عن محمد بن أبي عمير، قال: سأل أبو شاكر أبا جعفر الأحول، عن قول الله عز و جل: قل يا أيها الكافرون* لا أعبد ما تعبدون* و لا أنتم عابدون ما أعبد* و لا أنا عابد ما عبدتم* و لا أنتم عابدون ما أعبد فهل يتكلم الحكيم بمثل هذا القول و يكرره مرة بعد مرة؟ فلم يكن عند أبي جعفر الأحول في ذلك جواب، فدخل المدينة، فسأل أبا عبد الله (عليه السلام) عن ذلك، فقال: «كان سبب نزولها و تكرارها أن قريشا قالت لرسول الله (صلى الله عليه و آله): تعبد آلهتنا سنة، و نعبد إلهك سنة، و تعبد آلهتنا سنة، و نعبد إلهك سنة، فأجابهم الله بمثل ما قالوا، فقال فيما قالوا: تعبد آلهتنا سنة: قل يا أيها الكافرون* لا أعبد ما تعبدون، و فيما قالوا: نعبد إلهك سنة: و لا أنتم عابدون ما أعبد و فيما قالوا: تعبد آلهتنا سنة: و لا أنا عابد ما عبدتم و فيما قالوا: نعبدك إلهك سنة: و لا أنتم عابدون ما أعبد* لكم دينكم و لي دين». قال: فرجع أبو جعفر الأحول إلى أبي شاكر فأخبره بذلك، فقال أبو شاكر: هذا حملته الإبل من الحجاز، و كان أبو عبد الله (عليه السلام) إذا فرغ من قراءتها يقول: «ديني الإسلام» ثلاثا.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها