تعریف بهینه برای برنامه ریزی راهبردی
به نظر می رسد تعریف های حدی یا رسمی، اگر منجر به وضوح تصویر غایت مطلوب از آزاداندیشی نشود خیلی در برنامه ریزی راهبردی کارا نمی باشد.
ما آزاداندیشی را میخواهیم برای رشد اجتماعی.
اگر این چنین است پس یعنی در بدو امر ما مواجه خواهیم بود با اندیشه خطا بار، غیر منسجم، غیر نظام وار و غیر مستدل و اگر بنا باشد بگوییم اندیشه یعنی اندیشه در وضع مطلوب این بدین معنا خواهد بود که ما در عمل میخواهیم جلوی هر اندیشه ای که غیر از اندیشه وضع مطلوب باشد حد بزنیم و این عملا نافی رشد اجتماعی خواهد بود.
رشد زمانی حاصل خواهد شد که بتواند تجربه کند، خطا کند، تصحیح کند، ارتقا دهد و بهبود ببخشد و گام به گام خود را به وضع بهینه نزدیک کند.
تعریفی از آزاداندیشی برای ما مطلوب است که تصویر غایت نهایی را برای ما واضح سازد. یا به تعبیر بهتر تعریفی از آزاداندیشی برای ما مطلوب است که ضمن ترسیم غایت مطلوب کارکردهای مورد توقع در جهت نیل به غایت مطلوب برای ما نیز بر شمارد.
تعریف به غایت به اضافه کارکرد نیل دهنده به سوی غایت تعریف بهینه ای در جهت برنامه ریزی راهبردی به منظور تحقق آزاداندیشی خواهد بود.