اقتدار و گستردگی فرهنگ + یک مثال

انسان در این عالم تنها نیست و در میان موجوداتی بیشمار زندگی میکند. تقسیم آنها به جمادات و نباتات حیوانات شاید کلی ترین دسته بندی از این همسایگان مادی انسان باشد که حکما انجام داده اند. همه ما به هزاران دسته بندی بالفعل و بالقوه ذیل این سه دسته واقف هستیم و نیازی به تفصیل نیست.
انسان اشرف موجودات عالم است و میتواند با هر یک از این موجودات نسبت برقرار کند و انها را به استخدام خود در آورد. او میتواند یک موجود را منقرض کند و یا از انقراض نجات دهد. میتواند اورانیوم را به ابزار کشتار جمعی تبدیل کند، میتواند فیل را اهلی کند و …
نسبتی که انسان با هرکدام از این موجودات میگیرد، به آنها معنای انسانی میبخشد و ان را در دایره مفاهیم انسانی وارد میکند. معنای انسانی است که یک سنگ را حجرالاسود میکند و یک سنگ را کتیبه هخامنشی و سنگ دیگری را کفپوش حمام !
اگر همین دایره مفاهیم و معانی انسانی را فرهنگ بنامیم، آنگاه همه موجوداتی که با انسان نسبت میگیرند را میتوان دارای یک هویت فرهنگی دانست که البته به نسبت هر موضوع از غناهای متفاوتی برخوردار هستند.
یکی از نشانه های درک وجود معنای فرهنگی ، وسعت فرهنگی و غنای فرهنگی، پدیده ای به نام “نامگذاری” یا “تسمیه” است.
اینکه موجودی در یک زبان مورد تسمیه قرار بگیرد یا نه ، نشانه نسبت یا عدم نسبت مستقل فرهنگی اهالی این زبان با آن پدیده است. مثلا همین واژه فرهنگ، از دیرباز در زبان فارسی حضور داشته و ظاهرا به همین معنای پیچیده اجتماعی به کار برده میشود، اما چنین پدیده ای در زبان انگلیسی معادل ندارد و کالچر تنها به آداب و رسوم ظاهری دلالت دارد. این بدان معناست که اهالی زبان و فرهنگ فارسی با پدیده فرهنگ نسبت داشته اند. یا مارماهی حتی در روایات اهل بیت(ع) به صورت همین کلمه فارسی به کار برده شده است و معادل عربی نداشته است. علت ان نیز انحصار شغل ماهیگیری در میان اهل فارس در آن دوران بوده است.
اینکه این نامگذاری، علی رغم وجود معادل، به زبان های دیگر نیز سرایت بکند یا نه ، نشانه سیطره و نفوذ فرهنگی صاحبان آن فرهنگ و زبان است. این مسئله نیز مصادیق بیشماری دارد.
اینکه چه نامی را در این نامگذاری استفاده کنند نیز نشانه نظام اولویت ها و یا کیفیت نسبت گیری اهالی آن زبان و فرهنگ با آن پدیده است. مثلا در یک فرهنگ با یک گیاه نسبت ادبی گرفته میشود و نام آن قاصدک گذاشته میشود و در فرهنگ دیگر با همان گیاه نسبت دارویی گرفته میشود و نامی که به خواص دارویی آن اشاره دارد، روی گیاه گذاشته میشود.
نامگذاری ابتدایی ترین نسخه کاری است که انسان میتواند در فضای فرهنگ انجام بدهد و ایجاد سنت، ایجاد نماد، ایجاد شعائر و حتی ایجاد قانون در امتداد همین مسیر تعریف میشوند.
آزاداندیشی نیز اگر بخواهد حضور مهیمن در جامعه داشته باشد و بساط دگم اندیشی و کفر اندیشه را برچیند و حق را مزدهر نماید، ناچار از قرار گرفتن در افق فرهنگ خواهد بود.
پ.ن :
در قرن 17 روشنفکران ملحد اروپایی که داعیه دار اصطلاح “Freethought” که شاید معنای فکر آزاد بدهد بودند ، یکی از اقسام گل بنفشه را بعنوان نماد فکر آزاد مطرح کردند . چرا که معتقد بودند این گل شبیه چهره انسانی است که غرق در فکر است! سپس تمثال این گل را روی لباس های خودشان نصب میکردند. نام آن گل را هم peensy که در زبان فرانسوی به معنای فکر است گذاشتند. امروز نام رسمی این گل، همان پنزی است.
جال اینکه شما هرچقدر در مننابع فارسی اینترنت جستجو کنید اثری از این ماجرا پیدا نخواهید کرد. فقط فارس زبانانی را خواهید دید که بدون اینکه معنایی بفهمند به این گل میگویند گل پنزی !

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها