بخش اول گزارشی از سرمقاله «خِردکشی خُودکشی است» از پیام فضلی نژاد در مجله نقد اندیشه1

این سرمقاله رصد و تحلیل خوبی از فضای اندیشه ایران در دهه موجود ارائه میدهد. در بخش اول با عنوان «آمیزه بدترین‌ها»، ایشان ناخرسندی ناشی از فضای فکری کشور را به یک آشفتگی معرفتی شدید ارتباط می دهند که موجب شده فرصت طلبی و خردکشی در دادوستد دائمی قرار بگیرند. سه نیروی مخرب در این آشفتگی ایشان بر می شمارند: 1-حامیان ارتجاع اسلام‌گرا که کم مایه ترین افراداند و به عنوان سردمداران جریان اسلامی درون انقلاب اسلامی فعالیت می کنند و کارکردی جز سرکوب انگیزه های خردورزانه ندارند. 2-ارتجاع باستان‌گرا: که حمله نیروهای داخلی ملی گرا که دغدغه ایران را دارند و اصالت تاریخی و میراث ایرانی در کانون کوشش های آنها قرار دارد به ملی گرایان است. 3- ارتجاع نوگرا: پیچیده ترین صورت واپس گرایی است که تجددخواهان را به بحرانی ترین دوره حیات فکری شان کشانده اند.

در بخش بعد ایشان با عنوان «ارتجاع مشدد» به تبیینی از ارتجاع پرداخته اند. «ارتجاع» یا خشک اندیشی عموماً بـا مـیـل بی پایانش به «گذشته» و گرایش افراطی اش به ارزشهای کلاسیک شناخته می شود. آرزوی بازگشت به گذشته تاریخی نیز امر مذمومی نیست و گاهی میتواند تسکینی بر بحران هویت ایرانیان باشد اما خطر مرتجعان تنها در ستایش از نوستالژی یا بازآفرینی شکوهمند آن خلاصه نمی شود، بلکه آنها با اتکا به ظاهرگرایی محض میکوشند تا گذشته را به زمان حال بکشانند.همان طور که امروزه گروهی به دنبال تجلی بی چون و چرای سنتهای عربی صدر اسلام هستند(ارتجاع اسلام‌گرا)؛ یا طیفی ،دیگر سودای بازگشت به آیین پادشاهی و سنتهای باستانی صدر ایران را دارند(ارتجاع باستان‌گرا) و برخی هم رجعت به سنتهای اروپای قرن شانزدهم را در سر می پرورانند(ارتجاع نوگرا).

فضلی نژاد معتقد است که این جنس از واپسگرایی وقتی تبدیل به یک پروژه گفتمانی برای کسب قدرت سیاسی در حکومت یا جامعه می شود، از همه روشهای سود جویانه برای تأمین اقتدار خود وام میگیرد.

فضلی نژاد نهایتا در اینجا در تحلیل ارتجاع مشدد جمع بندی می کند که « ارتجاع در زمانه ما دیگر پدیده ای از ســر کج فهمی و در جست وجوی نابگرایی نیست، بلکه از پوسته فکری خود درآمده و یک صورت سیاسی ماکیاولیستی یافته است؛ ارتجاعی مشدد کـه می خواهد تمام نیروی سنت و همه سرمایه اجتماعی آن را چون کالایی، خرج قدرت یابی خود کند. برخلاف تبلیغات و برندسازی ای که مرتجعان از اهداف خود میکنند پدیدارهای ملی و مفاهیم حکمی برای آنها هیچ اهمیتی ندارد: جامعه یا باید سرگرم بذله گویی و سبکسری باشد یا مشغول نمایش و مناسک تا سلطه حماقت توان پیشروی کامل بیابد نتیجه این سیاست، تنها این نیست که سنت های دینی، ملی و فکری مسخ شود یا دستیابی به آرمان پیشرفت ناممکن گردد بلکه به تدریج بیگانه سازی مردم را از همه داشته های خود شاهد خواهیم بود بر اساس آخرین نظرسنجی های یک مرکز معتبر درباره نسبت تحصیلات دانشگاهی و ایران دوستی»، هرچه میزان تحصیلات بالا رفته است پاسخ دهندگان بیشتر به گفتمانهای ضد ایران تمایل نشان داده اند این زنگ خطری جدی برای عقلا و دانشوران ماست که به نتایج ادامه این وضع فکری در ایران امروز بیشتر بیاندیشند.»

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها