«مردم‌گرایی‌» را با «آزاداندیشی» بیاب؛ نه با «دموکراسی»

غرب می گوید ما سراغ مردم رفته ایم. می گوییم چطور؟ می گویند دموکراسی. مردم گرایی یعنی دموکراسی. راهی برای احترام به مردم جز دموکراسی نیست.

گاهی که می گوییم جمهوری، می گویند همان ترجمه دموکراسی است دیگر. چرا خودتان را گول می زنید. چون ادبیاتی خارج از دموکراسی برای حمایت از مردم تولید نشده، تا تعبیر مردم گرایی می کنیم، می گویند «همان دموکراسی را می خواهید بگویید. این از کم سوادی شما است که خیال می کنید مردم گرایی غیر دموکراسی است.» چه باید کرد. تولید ادبیات جدید نیاز دارد.

ما می دانیم مردم را در نظریه خود می خواهیم. احترام به مردم را. توجه کردن به مردم را. ارزشمند کردن مردم را. زنده شده اراده مردم. می خواهیم اراده انسان ها پررنگ شود.

چرا خودمان را گول بزنیم، خوب می دانیم که در دموکراسی هم نهایتا مردم را صفر و یکی می بینند. یک پرسش. و توقع پاسخ های دوگانه مثبت و منفی. برای اینکه به رأی مردم برسیم، باید ببینیم که اکثریت کدام پاسخ را داده اند. این هم شد توجه به مردم!

اما سؤال ما این است: واقعا نمی توان بیشتر از این توجه به مردم کرد؟

این رأی گیری ها که مردم بیایند رأی بدهند و بروند، توجه به مردم است؟ قطعا نسبت به الگوهای سابق، نظام پادشاهی، که مردم را به هیچ نمی گرفت، توجه بیشتری به مردم صورت گرفته، اما هنوز بی توجهی زیادی نسبت به مردم حاکم است. نظام مدرن اینطور می گوید که مردم بیایند رأی بدهند و بروند. ولی کار دست صاحبان مناصب باشد. پول و قدرت و اعتبار، دست صاحبان مناصب باشد.

چرا پول و قدرت و اعتبار را به دست مردم نمی سپاریم؟ چون مردم صلاحیت تصمیم گیری برای کارهای کشور را ندارند. این حرف تا حدی درست است. اما آیا همه مردم، با صفت مجموعی، هم صلاحیت کشورداری ندارند؟ اگر ندارند پس چرا رأی آنها را برای مشخص شدن مسیر کشور، بالا آوردیم؟ این الگوی دموکراسی، نشان می دهد که ما اتفاقا قائلیم مردم می فهمند. مردم صلاح کار را تشخیص می دهند، و رأی آنها به واقع و صحت نزدیک است.

اما وقتی آنها را صاحبان فهم می دانیم، پس چرا فقط در هنگام انتخابات، آنها را نیاز داریم؟ بعد از آن، وقتی که می خواهد برای روستا یا شهر تصمیم گیری شود، که مثلا این پل اینجا زده شود یا آنجا؟ یا مدل کشاورزی اینطور باشد یا آنطور؟ یا مدل تأمین دام اینطور باشد یا آنطور؟ یا مدل تجارت اینطور باشد یا آنطور؟ و… هر تصمیم گیری را مبتنی بر رأی آن فردی می دانیم که رأی آورده. بقیه هیچ!

آیا بقیه نظری مفید ندارند؟

خوب توجه شود که دو زمینه را از هم جدا کنیم، یکی هنگام شنیدن و بررسی است. در این زمینه، خوب است همه رأی ها شنیده شود و بهترین آنها، خود به خود بالا خواهد آمد. که با نرم افزار فعلی، خیلی اوقات اصلا طرح و ایده بسیاری از مردم، توسط دستگاه حاکمه اصلا شنیده نمی شود. زمینه دیگر، تصمیم گیری است. طبیعتا اینجا نیاز به وحدت داریم. اما وحدت را می خواهیم از خودرأیی و من رئیس هستم و تو نیستی، حاصل کنیم. نرم افزارهایی باید اینجا طراحی شود، که عملا هم وحدت باشد، و هم این وحدت با تصمیم گیری جمعی حاصل شود.

تا جای ممکن بتوانیم هم از نظرات همه استفاده کنیم، و بهترینشان را برگزینیم. و هم از اراده های مردم استفاده کنیم، و صرفا با جهت دهی آنها، به تحقق و انسجام آنها کمک کنیم، نه آنکه همه را سرکوب کنم، جز رأی رئیس.

این مدل مدیریت جامعه، نرم افزار می خواهد. دموکراسی نواقص زیادی نسبت به این خواست دارد. خیلی امکانات را در اختیار ما نمی گذارد.

آزاداندیشی می تواند از ظرفیت را برای ما ایجاد کند، که همه فهم ها شنیده شود، و بهترین آنها بالا بیاید.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها