تلاشی بر توضیح مساله ی “بازتقریر هویت دانش های پیشین” 2 : علم رجال
بسم الله الرحمن الرحیم
متناسب با آنچه در یادداشت قبل بیان شد، و برای آنکه بتوانیم تصویری بهتر از مواجهه مان با پیشینه ی علم کلام بدست بیاوریم، یک نمونه ی مشابه را که سابقا نیز با آن در مباحثات فقهی مان کم و بیش انس گرفته ایم ذکر میکنم.
ما سابقا رگه ی چنین کاری را در مواجهه مان با علم رجال نیز تجربه کرده ایم؛ وقتی به علم رجال بدون هیچ پیش قضاوتی مراجعه میکنیم میبینیم دریایی از اسامی انسان های نزدیک به اهل بیت ع در آنجا ذکر شده است و با بیان هایی موجز مسائلی از قبیل مناسبات این اشخاص با اهل بیت ع، مناسباتشان با سایر رجال، فعالیت هایی که انجام میداده اند، تفکراتی که داشته اند و … بیان شده است.
همچنین در موارد بسیار زیادی اسم هایی ذکر شده اند بدون آنکه هیچ توصیفی بشوند، یعنی در کتابی در مقام جمع آوری اسامی و اوصاف رجال شیعه مثلا هزار اسم ذکر شده است بی آنکه از آنها توصیفی به میان بیاید.
حاجت اولیه و رسمی به این اسامی و اوصاف تقریبا روشن است، در بررسی استناد سخن معصومین به ایشان از این فهرست استفاده میشود.
اما چند نوع دقت در آنها باقی میماند:
1- مساله ی سخن معصومان در عصر معصومان چه خوانش واقعی و اجتماعی ای دارد؟ آیا صرف مساله ی معارف یک آیین است؟ یا بسیار بسیار دقیق تر و ظریف تر و پر مولفه تر از این می تواند باشد؟
2- مساله ی ناقلان سخن معصومان چه مساله ای است؟ چیزی از قبیل بررسی احوالات نویسندگان کتب قصه و شعرا و … در مباحث تاریخ ادبیات و … است؟
3- فارغ از دو سوال گذشته که ناظر به تحلیل اغراض اولیه ی این دانش است، آیا اغراض ثانویه ای برای چنین کاری قابل فرض است؟ مثلا آیا ممکن حَسَب برخی ملاحظات، از این بستر برای انتقال برخی اطلاعات مهم تر استفاده شده باشد؟ صرفا به عنوان مثال برای انتقال بخشی از طرح مبارزاتی ائمه ی اطهار (ع)
و سوالات دیگری از این دست…
بسته به قضاوت هایی که ما در پاسخ به این قبیل سوالات داریم، ممکن است هویت دانش رجال را بتوانیم از برخی مسائل تجرید کنیم و دغدغه هایی اساسی تر را در بطن آن ببینیم؛ آنچنان که به تجربه دریافته ایم که بسیاری از دستاوردهای تحلیلی عمیق از عملکرد تفصیلی اهل بیت ع از بستر علم رجال و توسط رجالیون قوی انجام گرفته است.
حال برای ملموس تر شدن این دریافت ها بیاییم و یک مساله ی امروزی را به همین روال علم رجال پیش ببریم، مثلا بیاییم طیف شاگردان و پیروان امام خمینی (ره) را فهرست کنیم و هر کدام را از منظر های مختلف توصیف کنیم، اعم از سیاسیون، حوزویون و … به نظر شما آورده ی چنین کاری چه خواهد بود و عملا این کتاب در صحنه ی اجتماعی امروز چه کاربستی پیدا خواهد کرد؟
آیا ممکن است علم رجال در بادی امر ناظر به چنین اغراضی “نیز” بوده باشد؟
برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیکرنجه فرمایید!
الف.
یادداشت به دنبال ارائۀ الگو و دقتی برای بازشناسی هویت دانش کلام مرسوم است.
اساساً اینجا هر ایدۀ روشی یا رویکردی که زده شود سودمند خواهد بود.
اگر بتوان علم کلام را حائز رسالتی هوشمندانه تر و عمیقتر از آنچه تا کنون شناخته شده است، شناخت که خیلی خوب است!
ب.
مثالی که زده شده نسبتاً رها است و کمی هم دور از ذهن است.
برای آن که بشود از مثال استفاده کرد باید رسیدگی بیشتری به آن بشود.
◈