عصر یخبندان اندیشه یا گلستان و بهار فکر؟!

سالهاست در موضوعات جدی و پر رنگی ایستایی و سکنای اندیشه ای حس می شود این مسئله آن زمان مشهود می گردد که به واسطه یک کنش حاد اختلافات نمایان شده و ابهامات در موضوع و مسئله و ضعف و رقت انگیز بودن اندیشه ها و افکار وضع نزاری را مبین می سازد.

این مسئله با محافظه کاری شدید حوزویان و نخبگان وضعیت حادّتری به خود گرفته و اکثریت صرفا به حاشیه بودن بر مسائل بی حاشیه به متن و مؤثر بودن در مسائل کلیدی زیست خویش را ترجیح میدهند:

به طور مثال این مشکل را میتوان در برخی مسائل زیر به روشنی مشاهده نمود:

🔹 گفتمان امنیت:

متاسفانه نه تنها برای مسئولین، بلکه برای انقلابی‌های جوان هم این تصور به وجود آمده است که اندیشیدن آزاد، موجب تضعیف نظام و در خطر افتادن امنیت کشور می‌شود. چنان گفتمان #امنیت‌ـمحوری بر ساحت فرهنگ و اندیشه سایه انداخته است که بزرگترین فرصت‌های فرهنگی ما (همچون گوناگونی زبانی، قومی و دینی کشور) و ناب‌ترین فرصت‌های اندیشه‌ای ما (همچون جوانان انقلابیِ اندیشمندِ رهاشده از مشهورات) تبدیل به بزرگترین تهدیدهای این نظام شده‌اند. سخن من در سلب حق آزادی بواسطه حکومت امنیتی‌ها بر کشور نیست؛ بلکه در پیداش یک ذهنیت و فرهنگ در میان انقلابیون است که حفظ کلیت نظم موجود را بر هرگونه تعالی فرهنگی و عقلانی ترجیح می‌دهد.

🔹تلقی نادرست از ولایت در نظام مردمسالار:

از مهم‌ترین موافع فرهنگی‌ای که منجر به جمود عقل شده، جا افتادن #نظامـهرمیـولایت است. گویی الله تبارک و تعالی تمامی حقایق و معارف عالم را از سمت خویش در این هرم جاری می‌کند تا از مجرای ولی فقیه و منصوبین ایشان بگذرد و به دست مردم برسد. گویی تنها یک نفر وظیفه‌ی فکر کردن درباره انقلاب را دارد و این مسئولیت از دوش سایرین برداشته شده است و آن‌ها تنها باید بیانات ولی را دسته‌بندی کنند و شرح دهند.

طبیعتا این بیان به هیچ وجه نه ناقض امر ولایت است که به #ولایتـگریزی متهم شود و نه محوریت دادن به خود، در مقابل معارف الهی است -آنگونه که بعضی عقلانیت‌های غربی و “اسلامی” اینچنین‌اند- که به #خودـبسندگی محکوم شود. بلکه این بیان در تبیین چگونگی اداره‌ی جامعه‌ی ایمانی در عصر غیبت است به‌گونه‌ای که هدایت ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام هم از مجرای عقلانیت فقها و هم از مجرای عقلانیت جمعی مردم جاری شود.

🔹سیاست‌زدایی:

ریشه‌ی دیگر مشکل در مقوله‌ی سیاست‌زدایی و انتقال محوریت ارزش به اموری همچون فناوری، اقتصاد و مقولاتی از این دست است. امروز گفتمانی بسیار جدی در میان جوانان انقلابی دلسوز جا افتاده است که اگر می‌خواهند به انقلاب و نظام خدمت کنند، نباید وقت خود را صرف فکر کردن به مسائل اساسی انقلاب کنند بلکه باید عمر خویش را در ساخت موشک، بالابردن ثروت ملی، خودنمایی در عرصه تکنیکی و خلاصه کارامدی نظام در معیارهای جهانی مصروف دارند. فکر کردن و پرداختن کلان به اینکه امروز انقلاب اسلامی چه حرفی برای مردم ایران و جهان می‌تواند داشته باشد، اینکه کدام سیاست تجلی حقیقی آرمان‌های اصیل است و اینکه چگونه می‌توان عمیقا مقابل اراده‌های شر در جهان ایستاد و ولایت الله را جاری کرد، کاری بی فایده یا کم فایده تلقی می‌شود.

🔹جدا کردن ساحت نظر و عمل:

از آسیب‌های جدی اندیشه‌ورزی در ایرانِ امروز تفکیکی پوچ بین ساحت نظر و عمل است. دریغ از فهم این نکته‌ی بسیار کلیدی که «اندیشه‌ی اجتماعی» تنها در زیست انضمامی قابلیت نضج و تکون دارد. اینکه ما بگوییم اندیشه‌های اجتماعی باید بین چند نفر مباحثه شود و نهایتا به حاکم جامعه منتقل شود تا اگر خواست عمل کند، ریشه در عدم فهم تاریخ تحولات جوامع دارد. اندیشه‌ورزی حقیقی تنها در صورتی امکان‌پذیر است که ساحت نظر و عمل از هم تفکیک نشوند و به صاحبان ایده‌های انقلابی اجازه داده شود در حدودی فکر شده، اندیشه خویش را به عرصه کنش سیاسی و اجتماعی برسانند و با دیگر اندیشه‌ها در فضای واقعی و اجتماعی رقابت کنند نه در اتاق‌های مباحثه‌ی درون دانشگاه‌ها و حوزه‌ها (که البته همین اتاق‌ها هم امروز چندان وجود ندارند). اینکه حاکمیت نشست‌هایی برای تضارب اندیشه‌های اندیشمندان انقلاب تشکیل دهد گرچه حرکتی روبه‌جلو است اما فایده‌ی کمی دارد چراکه این اندیشه‌ها هیچ محملی برای تبدیل شدن به «اندیشه‌ی واقعی» ندارند.

4 1 رای
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها