لزوم تمایز اندیشه از دانش
در وادی معرفت، اندیشه را هم باید به عنوان یک لایه از معرفت به رسمیت شناخت، نه تنها در سطح دانش، بلکه درجه اهمیت آن باید رتبهای بالاتر از دانش باشد؛ همانگونه که حضرت آقا در هنگام شمارش عرصههای پیشرفت، عرصهی فکر را مهمتر از عرصه دانش بیان میکنند. (رک: اولین نشست اندیشههای راهبردی؛ ۱۰ آذر ۱۳۸۹)
در ساحت دانش، آنقدر سرعت رشد پایین است که به راحتی نمیتواند خود را به زندگی بکشاند، لذا نیاز است چیزی از جنس معرفت که دارای سیّالیتی باشد که توانایی پشتیبانی از زندگی بشری را داشته باشد؛ زندگی که دائما در حال دگرگونی و تغییر است. شاید دانش بتواند خود را به بعضی از ساحتهای زندگی بکشاند و از آن پشتیبانی کند ولی عمده پشتیبانی زندگی بشر توسط چیز از جنس معرفت به نام اندیشه انجام میشود؛ البته اگر نگوییم تماما پشتیبانی بر عهده اندیشه است و دانش برای رسیدن به زندگی و پیشتیبانی از آن ناگزیر از این است که تبدیل به اندیشه شود و در اول امر، خود را به ساحت اندیشه برساند تا بتواند پشتیبانی از زندگی داشته باشد.
لذا لازم است یک لایه معرفتی در کنار دانش، با نام اندیشه را به رسمیت بشناسیم که اگر درجه اهمیت آن را در ساحت معرفت، بیشتر از دانش نمیدانیم، حداقل برابر با دانش بدانیم.