استثمار؛ اصل کار و افزودههای آن
استثمار بیشتر در فضای بهرهها و فرآوردههای زندگی انسان معنا مییابد، اصل حیات و حضور انسان، و افعال و رفتار و گفتار او، فی نفسه یا در كنش با طبیعت، اشیاء و انسانهای دیگر، یك محصول و فراوردهای خواهد داشت افزون بر اصل آن.
مسئله این است كه این انسان بهعنوان فاعل كار، چه سهم و بهره و نصیبی در فراورده خواهد داشت؟ آیا صرفا دستمزدی متناسب با امرار معاش خودش؟ یا سهمی اساسی از ارزش مالی محصول هم دارد؟
خب این چالشی است كه امثال ماركس را علیه سرمایهداری شورانده است و در نسبت میان #كار_و_سرمایه در پی پاسخ به این سؤال است كه افزودهای كه كار ایجاد میكند، نصیب سرمایه[گذار] میشود یا كارگر هم بهرهای دارد؟
حالا پیشرفتهای فنآورانه آنقدری هست كه میشود فرآوردههای پرشمار و باارزشی از انسان گرفت؛ از علایق و عاداتش تا گفتار و رفتار و نیروی بازویش، فرآوردههایی كه به ذهن خود آن انسان خطور هم نمیكند چه برسد در طلب بهرهی خویش باشد!
اگر استثمار را ممنوع و نامشروع میدانیم، یعنی نباید بی اطلاع فرد یا جامعهای، فرآوردهای از ایشان تولید كنیم، بی آنكه علاوه بر مزد كار، سهم ایشان را از محصول تولیدی پرداخت كنیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
| کانون اندیشه کلامی |
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@andishekalami
ممنون