خمینی شاهد باش ما اعتراض کردیم 1️⃣

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_54
#جلسه_178

?خمینی شاهد باش ما اعتراض کردیم 1️⃣

?تاملی در برخی چالش های دوران
?چالش کار خدا یا کار برای خدا
?چالش تکلیف یا ادای تکلیف

?استقبالی از آنچه امروز حاج اقای فلاح در وصف کارهای نا تمام و بی فرجام و کم اثر بچه های انقلاب گفتند
در وصف ورود های ساده و سبک در میدان های بزرگ ، شانه هایی که هستند و مشغولند ، اما زیر بار مسئولیت حل مساله ها نمیروند ، آنها که زور میزنند و خسته میشوند اما مساله ای را حل نمی کنند ، آنهایی که یا نمیدادنند یا …

♻️#دمی_با_جنبش

?زندگی در فضای جنبش عدالتخواه ، زندگی جذابی بود
یک زندگی انقلابی چریکی نو
یک حیات پویا و با نشاط
نمیدانم چه میشد ، نمیدانم چه میکردند ، نمیدانم چه اتفاقی می افتاد
اما با تنفس در جنبش ، فقط هوای مطبوع نویی را تنفس نمی کردی ، انگار ریه ی نویی پیدا میکردی
حال آدم حال عزم بود
حس میکردی دنیا را میتوانی تکان بدهی
آماده بودی که دنیا را تکان بدهی
سرشار از امید و حس قدرت
سوزان و پریشان از غم امت
حالی بود
خمینی خوندن ، با صحیفه خوابیدن و بیدار شدن ، یک قلب دیگه ای به آدم میداد ، یک جیگر دیگه ای ، یک حنجره دیگه ای ، یک نگاه دیگه ای

بگذریم

?اوایل با این حالی که بود
در کویر برهوت انفعال افزای اواسط دوم خرداد
در لا به لای جنگهای انرژی سوز کم بهره بسیج و انجمن سر سکولاریزم و پلورالیسم و حکومت دینی و جامعه مدنی و …
جنبش خیلی خوش میدرخشید
از جایی وارد عمل میشد که همه چشمها خیره میگشت
یک جای بسیار بعید و پرت نسبت به آن فضا و در عین حال یک جای قریب و فطری و امامی و دوست داشتنی
از عدالت
از حق مستضعفین و محرومین
از فریاد به شکاف طبقاتی
از دعوا با فساد و تبعیض
آن هم نه فقط با دوم خرداد اصلاحاتی غربزده بی دین که در هر محفلی از محافل حزب اللهی بل مذهبی فیه ما فیه بودند و علیه ما علیه
بلکه با همه ، از یقه بسته های شیک مقدس اصولگرا تا اعاظم و افاضل خوش سابقه انقلابی تا …

یک تشکل یک لاقبای بی پول و پله ی بی پشتیبان اما سفت و محکم و آتشین
یک تشکل تنها و محجوب اما پر رو و سر زبان دار
یک تشکل ناشناس و کوچک اما مدعی ، آن هم به بزرگی مطالبه حق انقلاب ، راه امام

متن های آن دوره ، بیانیه ها ، نشریات ، هنوز خواندن دارد

?آن اوایل کار جنبش حسابی گرفته بود
در دوره بی مخاطبی تشکل ها و سر رفتن حوصله هم از مناظره های بی مزه سر دو گانه یا خدا یا مردم ، یا دین یا قانون ، یا انقلاب یا رفاه
جنبش مخاطب داشت چه جور
نه کیکی نه ساندیسی نه اعتباری تازه چوب تر کمیته انضباطی و تعلیق و نیرو انتظامی هم بالای سر بود ولی مشتری داشت
چون خیلی فطری بود ، خیلی جذاب بود
هم محتوایش
هم قالب هایش

?یک نمونه اش تجمع و تحصن زمستان سال 80 بود مقابل شهرداری تهران
80 تا کارتن خواب آن سال ، در آن زمستان سرد ، مظلوم و تنها گوشه و کنار خیابون های تهران جون داده بودند
نقل بود که دولتی ها گفته بودند اینها که مردند معتاد بودند
این توجیه شان سینه ها را جریحه دار تر میکرد
بچه ها تحصن برگزار کردند ، شبهای سرد تا صبح جلوی شهرداری ماندند و ماندند
برای کارتن خواب ها در یک مسجد مجلس ختم گرفتند
حسن آقای رحیم پور سخنران مجلس ختم بود
پلاکاردهای مجلس ختمشان دیدنی بود
جملاتی از امام و آقا که انگار از یر خروارها خاک تاریخ پیدا شده بوند
جملاتی که میخ میکرد آدم را به دیوار ، جملاتی که تا حالا نشنیده بودیم ، ندیده بودیم

آخرش شهرداری برای کارتن خواب های تهران گرمخانه راه انداخت
یک جایی که میتونستی هر چی که هستی باشی ولی شب را گرم بخوابی و یک شام ساده ای بخوری

?چه حسی داری وقتی میبینی برای خدا ، برای ضعفا آمدی به میدان ، با جون و دلت اومدی ، هزینه هم میدی
ولی اثر میگیری
اثر داره
اثر
انگار راه را پیدا کرده بودند
راهی که اثر داره
قلبت میجوشه برای کار بعدی

?مسئول یا از خدا میترسد یا از زنش یا از مافوقش یا از آبروش یا از …
اگر مسئولین درست کار کنند که کار به اینجا نمیرسه
باید پای حق انقلاب وایستاد ، باید پای حرف های آقا وایستاد
باید مطالبه کرد ، باید خِر مسولین را گرفت
مسول یا از خدا میترسد و کار میکنه ، یا از خدا نمیترسه و پس باید از ما بترسه و کارش را ، کار انقلاب را ، کار مردم را ، کار محرومین را درست راه بیندازد
و الا …
و الا نداره
و الا با ما طرفه
با بیانیه ما
با رسانه ما
با تجمع ما
با تحصن ما
با نشریه ما

با مشت ما
با تفنگ ما
نه
کار هیچ وقت به مشت و تفنگ نرسید
جنبش مودب تر از این حرف ها بود
آقا خیلی زحمت کشیده بود برای فهم بچه های انقلاب
آن سالها هم آن قدر انصار حزب الله فحش خورده بود و بدنام بود که همه سعی میکردند در عمل شبیه آنها نشوند

جنبش جنسش فرهنگی بود
باز هم کار آقا بود ولی جنبش از وحید جلیلی، این حرف های آقا را یاد گرفته بود و دیده بود
هنر و فرهنگ برای جنبش خیلی جدی بود
اگر یک بال مطالبه داشت که سخت خشن و چریکی و سیاسی میزد و طرف حسابش مسئولین و نهاد ها ، یک بال جبهه فرهنگی انقلاب داشت که اون را سخت اهل کتاب و هنر و شعر و رمان و گفتگو میکرد و طرف حسابش، مردم و مسجد و اتاق های خوابگاه و تالارهای دانشگاه و کف خیابون

?تجمع و تحصن خیلی قالب جذابی بود
کف خیابونی بود
علیه مسولین و نهاد ها ، علیه آنها که چوب لای چرخ انقلاب گذاشتن ، ولی کف خیابون ، کنار مردم ،جایی که مردم میدیدند
مردمسالاری آن سالها چیز خوشنامی نبود ، آن قدر محیط های انقلابی سر دعوا با دوم خردادی ها به دموکراسی فحش داده بودند که اسمش هم دیگه مالیات داشت
ولی صحیفه خواندن بدون اینکه اسمش را بلد باشی ، ناگزیر مردم دوستت میکرد ، مردمی ات میکرد
تجمع بود ، تریبون داشت ، داد داشت ، فریاد داشت
ولی بوی هنر میداد ، تریبون ها پر بود از شعر های شعرای عدالتخواه
مرده باد زنده بادش خیلی کم بود
بوی فکر میداد ، پر بود از تبیین و استدلال

?یک نمونه دیگه اش …

⚠️ا ، زمان گذشت ، بقیه اش بماند برای فردا ….

قصه نمیگم ها ، کار دارم ، یک حرفی میخوام بزنم….

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها