#انتقام_سخت_پایان_خودتحقیری

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_37
#جلسه_199
#انتقام_سخت_پایان_خودتحقیری

در موضوع هویت به بحث خودتحقیری اشاره شد و اتفاقا جالب است این روزها که بحث واکسن مطرح شده، نخبگان رسانه ای ایران نیز به این نتیجه رسیده اند که اگر به داد این مشکل نرسند، اولین پیامد آن را در کرونا خواهند دید، لذاست که می بینیم صدا و سیما نیز برنامه ای با موضوع خودتحقیری در قالب مصاحبه از میان مردم آماده پخش میکند.

اما اصرار دارم و در یادداشت ها اشاره کرده ام که این مسئله، یک موضوعی نیست که با خودآگاهی اش قابل درمان باشد به عبارتی دیگر کسی که سرطان تمام خون او را آلوده کرده و نمیداند، اگر به آگاهی به این مشکل برسد امکان ندارد صرف آگاهی او بر این مشکل بتواند مریضی اش را درمان کند، اتفاقا در برخی موارد چه بسا خودآگاهی به دلیل ضعف شخصیتی بیمار موجب مرگ زودرس او نیز شود.

چاره چیست؟
چاره همان سم زدایی مشهور است همان درمانی که سالیان سال است در اماکن ترک اعتیاد با بیمارانی انجام میشود که یک سم جزو شخصیت انها شده و اتفاقا پروسه ای کاملا قدم به قدم تا اخراج کامل سم دارد.

جامعه ما خصوصا نخبگان که لایه های پشت خط مقدم درگیری ها هستند دچار اعتیاد خودتحقیری هستند و این بیماری جدای از اینکه نیاز به خودآگاهی داشته باشد یا نه، به سم زدایی احتیاج دارد.

درمان خودتحقیری باید پروسه ای را طی کند که به شخص، قدرت و خودباوری دهد، قدرت عبور از موانع را درونش زنده کند و اورا جنگنده و مبارزی هم چون دوران اولیه اش برگرداند و غیر از این اگر باشد ما نیز به عمیق شدن این مشکل دامن زده ایم.

ابتدایی ترین راهبرد در بازگشت و احیای آن اعتماد به نفس اجتماعی، نقش بستن حقارت یک تمدن رو به افول در نگاه ماست، این حقارت و پستی باید آن قدر به باور اجتماع بنشیند که هرگاه به اسطوره مکتبشان نگاه کردند واقعا و حقیقتا خونی دگر در رگ هایشان بجوشد.

در نزدیکی سالروز شهادت سرداری هستیم که رهبر انقلاب از او به اسم “مکتب” یاد کرد، جدای از اینکه ایشان قلوب جامعه را فتح کرده بود که به قول رهبری فرزانه، نتیجه اخلاص این بزرگ مرد بود، آیا واقعا در این یکسال حاج قاسم مکتب ما اینگونه اسطوره بوده است که وقتی تک جمله ای از او میشنویم، ما را آن چنان به هم بریزد که بخشی از گزاره های زندگی را ویرایش بزنیم؟

حاج قاسم گفته بود که اگر عماد مغنیه را در ماشین به شهادت رساندند این معنا دارد که هیچ دشمنی به خود جرات مبارزه ی رو در رو با او به خود نداده است این یعنی همه از او ترسیدند و همه در مقابلش کوچک شمرده شدند؛ چرا این جمله که درباره خود او که سیدالشهدای مکتب امام شده است صدق میکند، هنوز به باور قلبی اجتماع ننشسته است و عده ای وقتی دم از نگاه به واردات یک واکسن میزنند در مقابل خون به ناحق ریخته شده اسطوره شان شرمگین نمی شوند؟! بله درست است حاج قاسم فعلا برایشان اسطوره ای در حد یک پسر شجاع است که همه را دوست داشت
اما هیچ گاه در دل ما حاج قاسم آن اسطوره ای نیست که یک دستگاه و یک تمدن را به مضحکه کشانده و حقارت و جهالتش را به رخ جهانیان کشیده باشد تا آنجا که کسر شانمان شود که از واردات واکسن از کشورهایی که همه بنده و غلام امنیتی هستند که حاج قاسم ما برایشان تامین کرده است، دم بزنیم

همان طور که انتقام سخت تاویل برده شد به اخراج کامل نرم افزاری جریان آمریکایی از منطقه، باید به این مسیله عمیق، دوباره نگاه کرد که خروج و عبور از یک جریان فکری که سالیان سال است برای ما هویت سازی کرده است جز با حقیر و ضد ارزش و پست شمرده شدنش امکان کوچ و عبور از آن میسر نخواهد شد.

برداشت از این متن به این معنا که نگارنده به دنبال حذف تمام مصادیق برآمده از تجربه بشری است اجحافی سنگین به مراد مولف است اما ادعایی هم هست:
باید اینگونه نگریست که کدام دستگاه امروزه توانسته تجربه ساز باشد و آیا این دستگاه ارزش تفاخر و هویت سازی بشر را دارد یا خیر؟
اگر جواب منفی است چرا نتوانستیم از تمامی اسطوره نماهایی که عمری در دستگاه مقابل شرمساری رقم زده اند و سر بشریت را سالیان دارزی است از خجلت تجربه هایشان به زیر نگه داشته اند یک ضد ارزش غیرقابل بیان و تکرار بسازیم و هر بار بعد از خودآگاهی معروف، معیار تجربه سازی در فضای موجودشان قرار دادیم؟؟

و ما هنوز سر خم تر از همیشه میگوییم “انتقام سخت(!)”(کمی لبخند تلخ)

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها