بررسی مرزهای آزاداندیشی
بررسی مرزهای آزاداندیشی در پاسخ حضرت آقا به نامه برخی از پژوهشگران حوزوی
اولین نکته ای که آقا می فرمایند، اینست که «این ایدهها را تا لحظه عملی شدن و ثمر دادن، هر چند دراز مدت، تعقیب کنید.» و در ادامه می فرمایند در راه عملی شدن و ثمر دادن ایده های خودتان در موضوع آزاداندیشی، «نه مأیوس و نه شتابزده» عمل کنید. یأس و شتابزدگی، دو آفتی است که باید در راه تحقق آزاداندیشی مدّ نظر داشت. سختی مسأله هم، در اینست، که از طرفی نباید مأیوسانه به صحنه بنگریم و أصلا در راستای نهادینه شدن آزاداندیشی حرکتی نکنیم و نه اینکه شتابزده بخواهیم بدون در نظر گرفتن واقعیت ها و موانع موجود، در زمانی کوتاه، بر منویات رهبری در این زمینه، جامه عمل بپوشانیم. «اما باید این راه را که راه شکوفائی و خلاقیت است به هر قیمت پیمود.»
معظم له در ادامه می خواهند مرزهای آزاداندیشی را تبیین کنند و لذا، آنچه را که آزاداندیشی نیست، بیان می کنند:
«جمود و تحجر» و «خودباختگی و تقلید»، دوگانه اولی است، که بیان می کنند، که هیچکدام راه صحیحی نیست؛ بلکه راه حل را، «در نشاط اجتهادی و تولید فکر علمی و دینی» میدانند. پس از آن دوگانه هرج و مرج و دیکتاتوری را مطرح کرده و می فرمایند:«و آنگاه که نخبگان ما نقطه تعادل میان «هرج و مرج» و «دیکتاتوری» را شناسائی و تثبیت کنند، دوران جدید آغاز شده است.»
در سومین بیان خود، می فرمایند:«آری، نباید از آزادی ترسید و از مناظره گریخت و نقد و انتقاد را به کالای قاچاق و یا امری تشریفاتی، تبدیل کرد چنانچه نباید بجای مناظره، به جدال و مراء، گرفتار آمد و بجای آزادی، به دام هتاکی و مسئولیت گریزی لغزید.»
به نظر می رسد کلیدی ترین جمله در این متن، بیانی باشد که می فرمایند:«آزادی تفکر، قلم و بیان»، نه یک شعار تبلیغاتی بلکه از اهداف اصلی انقلاب اسلامی است.» و این بیان نشان می دهد که دعوت به آزادی و آزاداندیشی، صرفا یک دعوت تبلیغاتی و یک تاکتیک نیست؛ بلکه بالأصاله مطلوب ایشان هستند.
دوگانه بعدی، «مرداب سکوت و جمود» و «گرداب هرزهگوئی و کفرگوئی» است و تأسّف می خورند که برخی میان این دو طریق، «طریق سومی نمیشناسند و گمان میکنند که برای پرهیز از هر یک از این دو، باید به دام دیگری افتاد. حال آنکه انقلاب اسلامی آمد تا هم فرهنگ خفقان و سرجنبانیدن و جمود و هم فرهنگ آزادی بیمهار و خودخواهانه غربی را نقد و اصلاح کند و فضائی بسازد که در آن، آزادی بیان، مقید به منطق و اخلاق و حقوق معنوی و مادی دیگران و نه به هیچ چیز دیگری ، تبدیل به فرهنگ اجتماعی و حکومتی گردد.»
در ادامه نیز، به بیان نکات و توصیه هایی ناظر به ایده مطرح شده در نامه می پردازند، که در این یادداشت، قصد بررسی آن نکات را نداریم.